چکیده:
این مقاله در چارچوب یک نگرش سیستمی و با تکیه بر برخی مفروضات مکتب کارکردگرایی ساختاری به موضوع روابط متقابل نهاد سیاسی و دولت با خانواده میپردازد و میکوشد تا بر اهمیت چنین پیوندهایی در بهبود وضعیت خانواده در جامعه و در نتیجه بر چگونگی دستیابی به برنامههای توسعهء فرهنگی موفق تأکید کند. ابتدا هریک از مفاهیم نهاد سیاسی،دولت و خانواده از جنبههای گوناگون تعریف و تا حدی نسبتهای میان آنها تشریح شده است. سپس چند رویکرد گوناگون نسبت به خانواده که در دو دیدگاه سنتی و جامعهشناختی جای میگیرند،مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این نوشتار،کارکرد خانواده بیشتر در حوزهء تولید و پرورش نیروی انسانی و بهویژه جامعهپذیری سیاسی افراد دانسته شده و کارکرد دولت،حمایت از خانواده و زمینهسازی برای ایفای کارکرد جامعهپذیری سیاسی خانواده فرض شده است.
This artical aims ar investigating the relationship between political
instimtion and government, with family, from a systemic perspective based
on certain structural functionalist assumptions. An attempr has been made
10 highlight the significance of such relationships in improving the social
status of family and programs dealing with cultural development,
Initially, each of the imporiant terms. ‘political instinution", "government"
and "family" will be defined and their relationship will be explained. Then,
certain approaches that deal with “famity"will be examined perspectives.
The main function of family, in this stay, Is considered to be the raining
of manpower and, in particular, political socialization, while the role of
government Is to support family and pave the ground for its political
sacialization,
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،توجه به موارد زیر میتواند برخی از محورهای کار یا نقطههای آغاز راه را در برداشته باشد: توسعهنیافتگی و محرومیت بخشی از جامعه؛توزیع ناعادلانهء امکانات و جمعیت؛فقر؛کمبود مسکن یا فقدان مسکن مناسب؛فقدان شغل و درآمد کافی در جامعه بویژه برای جوانها؛بی توجهی به شکافهای طبقاتی و بین نسلی؛انحصار نقش تولیدی و نانآوری در خانواده به مردان؛وجود تعارضات نقشی برای زنان متأهل شاغل بین نقش خانوادگی و شغلیشان؛عدم وجود آزادی؛سرکوب شخصیت فردی اشخاص؛سلطهء بیش از حد سازمانهای بروکراتیک دولتی یا اعمال بیش از حد اجبار بیرونی و فیزیکی از سوی مؤسسات وابسته به حکومت که ناقض آزادی فکری افراد هستند؛فقدان زمینههای مشارکت واقعی افراد در زندگی سیاسی و اجتماعیشان یا نبود امکان مشارکت آنها در نهاد سیاسی-اجتماعی دولتی و غیردولتی؛تعارض ارزشها،هنجارها و مقررات یا پراکندگی و تنوع در تفسیر قوانین مربوط به خانواده؛تاکید بیش از حد بر نوع خاصی از پیامهای فرهنگی که بیانگر وضع مظلومیت زنها و مصرفی بودن فرزندان و مادران در خانواده است؛ارائه تفسیرهای متصلب و انعطافناپذیر از خانواده و زندگیهای خانوادگی؛عدم آموزش افراد برای زندگی خانوادگی و شغلی؛مشارکت دادن والدین در برنامههای آموزشی-تربیتی فرزندان؛کمک کردن به خانواده و مدرسه برای اینکه از کودکان و نوجوانان بطور مؤثری بهرهگیری شود؛-کوشش برای برنامهریزی بوسیلهء نوجوانان و جوانان و نه برای آنها."