چکیده:
در این مقاله موضوع سنت و نوآوری در فرهنگ عامیانه به ویژه در امثال و حکم و داستانهای عامیانه و کهن فارسی بررسی شده است. قداست گذشته، تقدیم قدیم بر جدید و تکیه بر تقلید و حفظ مواریث سنتی از برجسته ترین درون مایه های فرهنگ عامه جوامع ایستا و سنتی است. هر گونه نوآوری و خروج از هنجارهای قدیمی نکوهش می شود و عصر طلایی و بهشت گمشده در گذشته جستجو می شود
In this paper , having examined the theme of priority of tradition over
modernism in folklore, the author concludes that in folkore all matters
concerning past are regarded as sacred and every old thing is superior to
its modern counterpart. These issues are among the most prominent
themes of folklore in traditional static societies. In such societies, the
golden age as well as the lost paradise are loc ated in the past.
خلاصه ماشینی:
"آموزگاران و پیران جامعه به دلیل داشتن تجربیات فراوان سلطهء بیشتری بر نسل جوان مییابند و خود به خود بر گرد سری که این همه تجربه و دانش در آن انباشته شده،هالهای از احترام و تقدس پدید میآید،در نتیجه در مثلها میبینیم که جوانی،جهل و جنون و پیری همچون پیامبری قلمداد میشود: آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام آن بیند امثال و حکم بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی امثال و حکم جوان را اگرچه سخن سودمند ز پیران نکوتر پذیرند پند اسدی توسی جوان کینه را شاید و جنگ را کهن پیر تدبیر و فرهنگ را اسدی توسی جوانا سر متاب از پند پیران که رأی پیر از بخت جوان به حافظ جوان را ره ورای گردان بود دلش بردن از راه آسان بود اسدی توسی جوانی ز دیوی نشان است زیرا که صحبت ندارد خرد با جوانی مسعود سعد ای جوان حاضر تو پیرانند به ادب رو که خرده گیرانند اوحدی «پیرایهء ملک پیران باشند.
»(حافظ) البته در مواردی اندک نیز ستایشهایی از جوان دیده میشود یا پیر را پیر حکمت میخوانند نه پیر سال و ماه: جز به تدبیر پیر مکن کار پیر دانش نه پیر چرخ کهن پیر حکمت نه پیر هفت اختر پیر ملت نه پیر چارگهر سنایی جوانان دانای دانشپذیر سزد گر نشینند بر جای پیر فردوسی همچنین شاعران نوآور دیگر مانند خاقانی و نظامی نیز گاهی پیران متقدم را نقد میکنند: عقل شرف جز به معانی نداد قدر به پیری و جوانی نداد در کهن انصاف نوان کم بود پیر هواخواه جوان کم بود نظامی اینگونه احترامات برای پیر در فرهنگ مردم،هنگامی که رنگ عرفانی به خود میگیرد،بسیار شدیدتر میشود و پیر مقامی عین دین و بکله در حد خدایی مییابد که این خود بحثی جداگانه است و ما قصد پرداختن بدان را نداریم."