خلاصه ماشینی:
"انسان تنها موجودی ست که توانایی ساخت بندی زبان را دارد که از آن طریق میتواند اندیشهها،احساسات،و دریافتهای خود را بیان کند،بدون این که الزاما کوچکترین آگاهی از منطق یا خاستگاه زبان داشته باشد.
خردمندی را نمیتوان به کسی نسبت داد که توانایی بازنمود آن را در قالب زبان گفتاری یا نوشتاری ندارد،زیرا خرد تنها در زبان شکل و تجسیم دارد و در نبود زبان وسیلهء باز نمود (representation) دیگری برای خرد متصور نیست که ذات آن را اثبات کند.
بر مبنای این نگرش،زبان و همهء عناصر ساختاری آن در واقع فقط وسیلههایی برای بیان مشاهدات حسی و تجربی انسان هستند و فراسوی این حکم هیچگونه ذات و ماهیت ویژهای بر زبان مترتب نیست.
چه بسا که در میلیونها منظومه و کهکشان دیگر مخلوقات دیگری برتر از انسان وجود داشته باشند؛ما فقط میتوانیم دربارهء زمین خاکی که جایگاه انسان است نظریه پردازی کنیم)؛و اگر این امتیاز انسان در مقایسه با موجودات دیگر را به خاطر قابلیت او به اندیشیدن بدانیم که خاستگاه فرهنگ و تمدن اوست؛و اگر بپذیریم که اندیشه و خرد انسانی-به عبارتی،هستی او-فقط در زبان تجسم و بازنمود دارد، یعنی در واقع زبان بر اندیشه مقدم است؛و اگر زبان فقط در قالب دستور زبان است که معنا و مفهوم پیدا میکند؛پس جایگاه ویژهء انسان در نظام آفرینش و سبب سرافرازی و بلند پایگی او در جهان هستی بر پایهء وجود دستور زبان خواهد بود.
خاستگاه فرهنگ و تمدن انسانی اندیشه و خرد اوست که خود در زبان خانه و هستی دارد،و در قالب دستور زبان است که زبان معنا و مفهوم پیدا میکند."