چکیده:
اجتماعات بشری از دیرباز برای ادارهء امور خود در عرصههای اجتماعی،فرهنگی، اقتصادی و سیاسی،همواره نیازمند نوعی از حکومت بوده است و البته هر حکومتی قوانین و مقررات خاص خود را دارد که مردم ناگزیر از اجرای احکام آنهایند.در این میان،بر حکومتها است که اولا پایگاههای مشروع داشته باشند و در ثانی طرحها و برنامههایشان با مصالح اجتماعی سازگار باشد تا بتوانند از حمایت مردم برخوردار شوند.در این مقاله کوشش کردهایم تا ابتدا ضمن بر شمردن تفاوتهای حکومت مبتنی بر سنت نبوی با سایر حکومتها،برتریهای نوع اول را بیان داریم و سپس به بحث و تحلیل دربارهء علل سرآمد بودن این نوع از حکومت بپردازیم.البته در ضمن مقاله،برای روشنتر شدن موضوع،مباحثی نظیر ویژگیهای رهبران الهی،خصوصیات حکومت و حاکم اسلامی،وظایف متقابل مردم و حاکم اسلامی و جز آن مورد توجه قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"Theokratia هدفدار بودن خلقت چنانچه در جهانبینی خود بپذیریم که خدا جهان را بیهوده نیافریده است و هدفی والا از پی آن وجود دارد و آنگاه به دنبال آن هدف،در این وادی گام برداریم و اگر قبول کنیم که جهان هستی بر پایهء حق و عدل است،پس تردیدی نمیماند که حکومتها نیز باید منطبق بر این دو معیار باشند.
هدف علم فقه اسلامی نیز خوشبختی بشر در جهان ابدی و اخروی است اما اسلام برخلاف بسیاری از ادیان دیگر،مبلغ زهد و کنارهگیری از این جهان نیست و حتی تمتع از تمامی نعمات زندگانی دنیوی را توصیه میکند (حمید الله 1373.
بعضی از مورخان،دورهء سی سالهء حکومت خلفای راشدین(11-40 هـ ق)را جمهوری اسلامی نامیدهاند و این تسمیه دست کم دربارهء خلافت 69 ماههء امام علی علیه السلام صادق است،زیرا آن حضرت به اجماع مهاجر و انصار بر مسند خلافت نشست و هیچ گاه گامی از قانون اساسی اسلام(قرآن)فراتر ننهاد،فقه و حقوق اسلامی را تدوین نمود،در دولت اسلامی اصول محاکمات و نظامات دادرسی و اداری را بنیان نهاد،حدود و شرایط هرطبقه را تعیین فرمود و با آنکه از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خلافت و ولایت برگزیده و معرفی شده بود همواره در مسائل مهم با مهاجر و انصار مشورت میکرد و هرگز استبداد رأی نداشت.
نظریهء رهبر الهی دربارهء حکومت و مردم امام علی علیه السلام که خود اسلام مجسم و تربیت یافتهء سیرهء نبوی بود نیز بر عقیدهء مذکور پای میفشرد و بر همین مبنا است که میفرماید:«اگر حضور حاضران نبود و حجت به سبب وجود یاوران تمام نمیشد افسار شتر خلافت را بر پشت آن میانداختم»(نهج البلاغه."