چکیده:
جان مک داول معتقد است که عالم واجد واقعیات اخلاقی است. این واقعیات طبیعی اند، ولی از جنس واقعیاتی نیستند که در علم کشف می شوند. فرد در اثر تربیت اخلاقی، فضیلتمند می شود و توانایی دیدن واقعیات اخلاقی را کسب می کند. این نظر برخلاف رای کانت است که اخلاق را محصول اراده خودمختار انسان از آن جهت که عاقل است، می داند. مک داول به نوعی «خاص گرایی» در اخلاق قائل است که با «عام گرایی» اخلاقی کانتی ناسازگار است. آرای مک داول در باره انگیزش اخلاقی هم تفاوت های عمیقی با آرای کانت دارد. پس از نقد کانت از دیدگاه مک داول، برخی نقدها که به مک داول شده و به مباحث فوق مربوط اند، نقل خواهند شد و پاسخ هایی از جانب مک داول نیز بیان می شوند.
خلاصه ماشینی:
"این آرای مشترک میتوانند به بیرونیان کمک کنند که به سمت فهم و کسب نگاه فضیلتمند بروند، ولی به نظر او چنین نیست که در تمام موارد افعال فضیلتمندانه، چنین امیال مستقلی وجود داشته باشند، که معقولاند و آن افعال این امیال را برمیآورند؛ برای مثال در مورد افعال خیرخواهانه فردی خیر، لازم نیست میلی جداگانه فرض کنیم بلکه نگاه خاص او به موقعیتی خاص، کفایت میکند.
اما به نظر ایشان مکداول تنها منکر این دو نظر است: اول اینکه افراد غیرفضیلتمند بتوانند مانند فضیلتمندان از تعمیمها در تصمیمهای خاص استفاده کنند و دوم اینکه در موارد خاص، روشی برای تصمیمگیری وجود داشته باشد.
اولین شکل اشکال از این قرار است: اگر عقل غایت را مشخص نسازد بلکه تربیت علت باشد، آن گاه آیا نسبیت نتیجه نمیشود؟ آیا هر غایتی همعرض غایت دیگر نخواهد شد؟ آیا لازم نیست که درستی غایت، با دلیل اثبات شود، دلیلی که مستقل از باارزش یا بیارزش دانستن اموری باشد که در اثر تربیت در فرد ایجاد میشود؟ به نظر مکداول چنین غایتی تنها میتواند نتیجة مقدماتی باشد که مستقل از موارد خاص، و کلی هستند.
دلیل واقعنماست دلایل استراتون- لیک در نقد مکداول، منتج نیستند؛ اول، مکداول علیالقاعده نخواهد پذیرفت که «من باید X را انجام دهم»، دلیلی آموزنده برای «من چه دلیلی برای انجام X دارم؟» باشد؛ چون چنان که خود استراتون- لیک ذکر میکند، به نظر مکداول، دلیل عمل باید ملاحظات موقعیتهای خاص باشد، مانند نیاز کسی؛ و «من باید X را انجام دهم»، چنین نیست."