چکیده:
نوشتار حاضر تلاشی است که طی آن، در گام اول، با توجه به ارکان اساسی جهان شناسی پویشی وایتهد – اصولی چون: نگرش ارگانیستی، پویشی دیدن عالم، در هم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریة دریافت و تعامل همه جانبة موجودات- به ضرورت حضور خداوند در این جهانشناسی اشاره میشود. در گام دوم، به تحلیل تفسیری پرداخته میشود که طی آن، وایتهد خداوند را هستی بالفعلی معرفی میکند که تابع مقولات حاکم بر این جهان پویشی است. در گام سوم، به اقتضای نگرش ارگانیستی یا انداموار وایتهد، تعامل دو جانبة خدا و جهان، تأثیرگذاری متقابل این دو و نتایج آن تحلیل میشود. در گام آخر، با نظر به نقد درون سیستمی، این ادعای بنیادی وایتهد که «خداوند به عنوان یک هستی بالفعل، استثنایی بر سایر هستیها نبوده و تابع مقولات و اصول حاکم بر جهانشناسی پویشی است» مورد ارزیابی قرار میگیرد، و به پارهای از انتقادات و چالشهای فراروی آن اشاره میشود
خلاصه ماشینی:
"2. ضرورت حضور خداوند در تبیین گسترش خلاقانة جهان با توجه به بیان اجمالی که از ارکان جهانشناسی پویشی وایتهد ذکر شد، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا چنین نظامی با عناصری که برشمردیم، میتواند از عهدة تبیین گسترش خلاقانة جهان به سمت نوآوری برآید؟ پاسخ را در خلاقیت نمیتوان یافت؛ زیرا خلاقیت علیرغم آن که به عنوان اصل غایی معرفی شده، اما یک امر انتزاعی است و نه یک هستی بالفعل.
با توجه به این مقولات، وایتهد به خوبی آگاه است که اگر به سمت و سویی پیش رود که طی آن، خداوند به عنوان هستی بالفعلی معرفی گردد که فراتر از این مقولات بوده و از تعالی محض برخوردار است؛ آن گونه که تمایز بنیادینی با سایر هستیهای بالفعل داشته باشد، این امر موجب نقض انسجام و هماهنگی فکریاش میگردد.
اکنون، در برابر وایتهد، میتوان این چالش جدی را مطرح کرد که اولا آیا تمایزهایی که او میان خداوند و دیگر هستیها میپذیرد (که پیش از این، به برخی از آنها اشاره شد) موجب نمیگردد که خداوند، از جهات مهمی با سایر هستیها تفاوت داشته باشد؟ ثانیا این که وایتهد مدعی شده است در فلسفة ارگانیسم، خداوند با سایر امور تفاوتی نداشته جز این که او ازلی است، آیا چنین تفاوتی واقعا به آن میزان کم اهمیت است که نتواند مایة تمایز اساسی خداوند از دیگر امور شود؟ شاید کسانی مانند ویلیام کریستین، که از شارحان وایتهد است، در مقام توجیه دیدگاه او، اظهار دارند که کارکردهای خاص خداوند در جهان ایجاب مینماید که خداوند، از جهاتی متفاوت با سایر هستیها باشد (Cf: Christian, 1959, p."