چکیده:
عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
یکی از ابیات مورد بحث در دیوان حافظ که به اصطلاح محل نزاع است بیت یاد شده است.مشکل از چند حیث است:
1.در مصراع اول«گر خود»صحیح است یا«ار خود»یا«ور خود»؟
2.در مجموع،بیت را باید قضیهای شرطیه دانست و معنا کرد با به گونهای دیگر؟
3.مراد از چرده روایت در مصراع ثانی چیست؟
در این نوشتار ما در پی بیان آنیم که اولا دو ضبط«گر خود»و«ار خود» که به یک معنایند و در شش نسخهء اقدم(پیش از 850 ه.)آمدهاند،بر ضبط«ور خود»که تنها در یک نسخهء آن دوره(پیش از 850 ه.)آمده و شاذ و مشکوک است،ترجیحح دارد.
ثانیا و برمبنای نکتهء نخست باید در مجموع،بیت را قضیهای شرطیه دانست و معنا کرد.
ثالثا مراد از چارده روایت،روایت چهارده معصوم علیهم السلام است در تفسیر وتبیین قرآن کریم.امید که این بحث در نظر افتد و راهگشا باشد
خلاصه ماشینی:
"حال بنا به نص قرآن کریم(بقره:151،نحل:44 و 82،واقعه:79،احزاب:33 و آل عمران:7)و حدیث ثقلین که تواتر معنوی آن مورد اجماع مسلمین است،(الحسینی المیلانی،1378:ج 2،83-221)جز پیامبر اکرم(ص)و عترت طاهرینش(ع)و به عبارت صریحتر چهارده معصوم(ع)،چه کسی دیگر میتواند مصداق دست این چارده روایت باشد؟به ویژه که حافظ خود به تبعیت و پیروی خویش از خاندان پیامبر(ص)که موجب همت( دعای خیر)9شحنهء نجف( امیر المؤمنین (ع))میگردد تصریح کرده است.
2. 3:عشق عشق،هویت حافظ را تشکیل میدهد:فاش میگویم و از گفتهء خود دلشادم بندهء عشقم و از هر دو جهان آزادم(غزل 317) و سلوک خود را در طریق عشق میداند و بس:رهرو منزل عشقم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم(غزل 366) و آن را هدیهای الاهی میداند:سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا پای در این منزل ویرانه نهادیم(غزل 371) که با هیچ چیز دیگر عوض نمیکند:هرگز ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم(غزل 371) و این عشق،همچون شرابی است سکرآور که مستان بادههای انگوری از آن بیخبر و بینصیبند:مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری(غزل 453) و این شراب عشق،در روز الست حاصل شده:خرم دل آن که همچو حافظ جامی ز می الست گیرند(غزل 148) می الست اشاره دارد به آیهء 172 از سورهء اعراف و معلوم میگردد که مراد خواجه از شراب، عشق است و مراد از عشق همان قبول عبودیت رب و اقرار به ربوبیت الله است در روز الست، چیزی که حافظ از آن هرگز دست نخواهد کشید:سر ر مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست(غزل 62) در اینجا یادآور میشویم که مراد حافظ از ازل،همان الست است چنانکه فرمود: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست(غزل24) خرم دل آن که همچو حافظ جامی ز می الست گیرد(غزل 148) و مقایسه کنید با:به هیچ دور نخواهید یافت هشیارش چنین که حافظ ما مست بادهء ازل است(غزل 45) سر زمستی برنگیرد تا به صبح روز حشر هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست حال که معنای عشق حافظ روشن شد که همان بندگی رب و اقرار به ربوبیت الله است این نکته بیش از پیش آشکار می گردد که تحقق این بندگی و فریادرسی این عشق در سایهء آشنایی با کتاب هدایت رب،یعنی قرآن کریم و معانی وحیانی آن است به شرط آنکه از طریق معلمان حقیقی قرآن،یعنی چهارده معصوم،بیان شده باشد."