خلاصه ماشینی:
"قرآن مجید ضمن پرداختن به قصههایی که خود أحسن القصص مینامد این مضامین را به گونهای شگفت، با استفاده از رمز و نشانه (symbol) طرح میکند و ضمن استخراج جنبه های عبرتآموز، از هر گونه خدشه و آسیب روانی و بدآموزی نیز دوری میجوید تا بتواند برای همیشه چون خورشیدی نورافشان فرا راه جست و جوگران باشد، از این روی وجهه اصلی تمام این قصهها در پرداخت به مضامین هیجان انگیز، در قساوت و جنایت آلود، حفظ موازین اخلاقی است.
و ضمن پرداخت به این ماجرای غیر اخلاقی، کاربرد زیبایی در جهت تقوی، تأثیر تمسک به خداوند، نشانههای آن یگانه برای خودداری از لغزشها و از همه مهمتر، بار دیگر، غلبه مشیت الهی، نمودار میگردد و باز این جمله قرآن کریم، در همین قصه: والله غالب علی أمره ولکن أکثر الناس لا یعلمون؛ خداوند برکار خود چیره است ولکن بیشتر مردم نمیدانند، از پس ماجرا نمایان میشود.
فقط تمام کلمات را، با دقت و وسواس انتخاب میکند تا ضمن این که بار اخلاقی خود را از دست نمیدهد، بار معنایی نیز داشته باشد: «راودته التی هو فی بیتها عن نفسه»، «غلقت الأبواب»، «قالت هیت لک» آیا وقتی در جامعهای به دلائل بسیار پیچیده هنوز گرایشهای مذموم وجود دارد و آن جامعه هم در مجموع یک جامعه پاک است، نباید به آن مضامین غیر اخلاقی پرداخت؟ راستی یک هنرمند، با این گونه مسائل چگونه باید برخورد کند و هنر ـ هنر متعهد مذهبی ـ با مقولاتی چنین، چه کند؟ اصولا، تعهد هنری خود را چگونه انجام دهد؟، او میتواند خود را آلوده کند و چشم بر روی چنین مسائلی ببندد، وآنگاه نوشتههایی که فقط حامل خوبیهاست که نهایتا، به اندرز و پند میانجامد، اندرز و پندی که از تضادهای جامعه و آلودگیها، گذری نداشته و بوی تعفن آن را نشنیده است."