خلاصه ماشینی:
"»30 جهاننگری این شعر کوتاه موجز،سیر آفاق و انفس سعدی را فریاد میآورد که از پس سیوپنجشش سال یا بیشتر گشتوگذار در شرق و غرب عالم و دیدن سرزمینها و مردمان بسیار و رویارویی با خطرها و مهالک فزون از شمار،،و چشیدن سرد وگرم و دل دادن به عشق خوب رویان،و دانشآموزی و تجربهاندوزیهای گوناگون از بوسیدن دست بت معبدی در سومنات و اشک ریختن بر خاک فرزند،در صنعا گرفته تا سر به بیابان قدس نهادن و به اسارت در خندق طرابلس با جهودان به کارگل-عملگی-مجبور بودن و به ده دینار از این قید آزاد شدن،و به تلافی آن جوان مردی،به صد دینار کابین همسر دختر بدخوی و ستیزهجوی و خودخواه او را لاجرم پذیرفتن و آنگاه در مسجد جامع بعلبک منبر رفتن،همه و همه او را بینش و اندیشهیی فراهم آورده است که بگوید: به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیار همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید از آنکه چون سگ صیدی نمیرود به شکار چو ماکیان به در خانه چند بیتی جور چرا سفر نکنی چون کبوتر طیار؟ از این درخت چو بلبل بر آن درخت نشین به دام دل چو فروماندهیی چو بوتیمار زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن که ساکن است نه مانند آسمان دوار گرت هزار بدیع الجمال پیش آید ببین و بگذر و خاطر به هیچیک مسپار برای دریافت بهرهی بیشتر از موضوع سیر جدلی اندیشهی هنر شفیعی به خوانندهی علاقهمند سفارش میشود،نقد و تفسیر دقیق و عمیق دکتر حسین پاینده را که برداشتیست فرمالیستی و ساختار گرایانه از:حسرت نبرم به خواب آن مرداب/کآرام درون دشت شب خفته است..."