چکیده:
آنگاه که دریدا مسئلهء واسازی را در ارائهء اندیشه پست مدرن خود مطرح ساخت،بر این باور بود که واسازی خود همراه اتفاق میافتد و این روشی نیست که وی به میان آورده باشد و در مقاله حاضر،گونهای از اندیشهء واسازی که در اثر نظری و ادبی تولستوی،اندیشمند سدهء 19 روس خود نموده،بازخوانی و صورتبندی شده است.
خاستگاه اندیشه واسازی نزد تولستوی،بحران معناداری است که بر سراسر آثار او سایه افکنده است.این بحران اگرچه زمینهای اجتماعی دارد،اما او را به گذار از معانی سطحی و راه یافتن به نظامی وسیعتر از معناداری سوق داده است.او در همین راستا به پرورش اندیشههایی دربارهء عدم قطعیت معنا،سیال بودن معنا و نقد سیطره کلام و لوگوسنتریسم روی آورده است.بحران معناداری در آثار تولستوی با ردیابی معنا دنبال میشود و شگردهایی پیجویی میگردد که بتوان از طریق آن به معنایی درکپذیرتر دست یافت.مهمترین دستاورد تولستوی در این راستا،اندیشهء بیگانهسازی یا آشنایی زدایی است که بعدها توسط صورتگرایان بازخوانی شده است.تحلیل و بازگردانی به پیشینه،یافتن افتراقات میان اموری که همسان به نظر میآیند و اشتراکی میان اموری که متفاوت مینمایند،از دیگر شگردهای تولستوی در این باره است.
حاصل اندیشهء واسازی نزد تولستوی،روی آوردن او به بحث از تعدد نظامهای معناداری و انتقال میان آنهاست؛شگردهایی مانند وارونهسازی قطبهای غالب و مغلوب،دگرنگهای در ارزشیابی،نقد خردنگری در ارزشیابی،بسیار به آنچه چند دهه بعد در واسازی متأخر دیده میشود،نزدیک است.
خلاصه ماشینی:
"خاستگاه اندیشه واسازی نزد تولستوی،بحران معناداری است که بر سراسر آثار او
متفاوت مینمایند،از دیگر شگردهای تولستوی در این باره است.
این در حالی است که برخی حتی به رابطهء میان
ارتباط آن با واسازی پسا مدرن بس وسیعتر است.
دست آوردن معنا نیست،بلکه وی بر این باور است که
اگر اندیشمندی چون دریدا خود نیز به واسازی اقدام
همواره تنها بخشی از آن واسازی است که در درون متن
این بحران همواره در آثار تولستوی از سویی زمینهساز
آشکار است و برپایهء تلقی خود از این معانی به درون
در آثار تولستوی نیز میتوان تقابل یاد شده را به خوبی
داده و به واسازی این معانی پرداخته است.
خود به وضوح به صورتبندی این تقابل پرداخته است.
فرق اساسی میان نظام معنایی واقع محور است.
روابط درونی زبان و نظام معنایی واقع محور است.
پایه است که وی در سراسر آثار خود از بیگانهسازی
در آثار تولستوی نشان داده و مطالعه کرده است.
به این نکته اشاره کرد که تولستوی در مواضع مختلف
توجه تولستوی قرار گرفته است.
تولستوی که خود با این موضع همدلی دارد،بر آن
است که از این بازگشت به دریافت ناب کودکی به عنوان
دیگران افکندن امری است که به باور تولستوی باید
اثر تفاوت میان نظامهای معناداری است که از آن جمله
این رابطه،تراوایی نظامهای معناداری است.
داشتند و همواره این سؤال در پیش روی تولستوی قرار
و واسازی اندیشهء تولستوی دربارهء گروه دوم از افراد
درون دلسوف است که برای خود او نیز گیچکننده و
خود را به نظام معنایی او ارزش قائل است."