چکیده:
یکی از داستانهای مهم مثنوی جلال الدین محمد بلخی،داستان «دژ هوشربا»است.این داستان از داستانهای اسرارآمیز و با گرایشهای عرفانی است.از طرف دیگر،یکی از هفت داستان نقل شده در هفتپیکر نظامی گنجوی،داستانی است که در گنبد سرخ توسط یکی از آن هفت شاهدخت برای بهرام نقل میشود و یکی از زیباترین داستانها و از لحاظ ساختاری،از منسجمترین روایتهای داستانی است.در این مقاله،نویسنده کوشیده است بین این دو داستان مقایسهای به عمل بیاورد.در این میان،شباهتها و تفاوتهای دو داستان مورد تحلیل قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با بررسیهای انجام شده و با توجه به شباهتهایی که بین این داستان و داستان گنبد سرخ در هفتپیکر نظامی وجود دارد،به این نتیجه میرسیم که مولانای عارف،که تمام کتب علمی و ادبی پیش از خود را خوانده بود،قبل از شمس این داستان را در هفتپیکر مشهور نظامی مطالعه کرده است و یا از آنجا که نظامی خود در آغاز مثنوی هفتپیکر بیان داشته که این داستانها را از سرزمینهای مختلف و ادبیات عامیانه گردآوری کرده،ممکن است از همان منبع مشترکی(داستانهای عامیانه)که نظامی در تصنیف خود استفاده نموده است،وی نیز بهره جسته باشد.
دید یک نوشنامه بر در شهر گرد او صد هزار شیشهء زهر پیکری بسته بر سواد پرند پیکری دلفریب و دیدهپسند صورتی کز جمال و زیبایی برد ازو در زمان شکیبایی (ه/222) -در هر دو داستان،وجود عاشقان و خواستگاران بسیار برای شاهزاده خانمها و دست نیافتن آنها به شاهزاده خانم و بریده شدن سر از تنشان اشاره شده است: خندقی از قعر خندق تا گلو پر ز سرهای بریده زین غلو جمله اندر کار این دعوی شدند گردن خود را بدین دعوی زدند (6/4168) کس از آن ره خلاص دیده نبود همه ره جز سر بریده نبود بیمرادی کزو میسّر شد چند برنای خوب در سر شد (ه/221) -در هر دو داستان،پیر و مرشدی مطلع و آگاه از علوم مختلف وجود دارد که راه رسیدن به صاحب تصویر و دختر زیبا را برای شاهزادگان داستان گنبد سرخ و دژ هوشربا بازگو میکند: در تفحّص آمدند از اندهان صورت کی بود عجب این در جهان؟ بعد بسیاری تفحّص در مسیر کشف کرد آن راز را شیخی بصیر نه از طریق گوش،بل از وحی هوش رازها بد پیش او بیرویپوش (6/3802) شهزادگان به تفحّص پرداختند که این تصویر متعلق به کیست؟ پس از جستوجوی بسیار،شیخی کامل در مسیر،این سرّ و راز را برای آنان کشف کرد.