چکیده:
در این مقاله،نویسنده دربارهء دو داستان خسرو و شیرین و لیلی و مجنون سخن گفته است.او این دو مثنوی نظامی گنجوی را بررسی کرده و به نتایجی رسیده است؛از جمله اینکه:فرهنگ ایرانی در عهد ساسانیان در اوج بالندگی و شکوفایی بوده است؛ دیگر اینکه نظامی در لیلی و مجنون بیش از آنکه خواسته باشد برای سرگرمی مردم افسانهسرایی کند،خواسته است از راه بیان ضعفها و کاستیها،سطح آگاهی مردم را بالا ببرد و آنان را به مبارزه علیه بیعدالتیها و باورهای ناروا برانگیزد.
خلاصه ماشینی:
او این دو مثنوی نظامی گنجوی را بررسی کرده و به نتایجی رسیده است؛از جمله اینکه:فرهنگ ایرانی در عهد ساسانیان در اوج بالندگی و شکوفایی بوده است؛ دیگر اینکه نظامی در لیلی و مجنون بیش از آنکه خواسته باشد برای سرگرمی مردم افسانهسرایی کند،خواسته است از راه بیان ضعفها و کاستیها،سطح آگاهی مردم را بالا ببرد و آنان را به مبارزه علیه بیعدالتیها و باورهای ناروا برانگیزد.
لیلی و مجنون سومین منظومهء نظامی است(8 سال پس از خسرو و شیرین سروده شده)؛«سرگذشت عشقی است پر از درد و حرمان که دو قبیلهء دشمن را با مسئلهای دشوار روبهرو میکند؛عشقی که بین کودکی به نام قیس با لیلی،دخترک همسال او،در مکتب آغاز میشود و غیرت و تعصّب عربی در سر راه این عشق پرشور معصوم مانعها پدید میآورد»(همان:197).
بر شیفتگی و بند و زنجیر باشد سخن برهنه دلگیر در مرحلهای که ره ندانم پیداست که نکته چند رانم نه باغ و نه بزم شهریاری نه رود و نه می،نه کامکاری بر خشکی رود و سختی کوه تا چند سخن رود در اندوه (وحید دستگردی،1363:27) این مقدمه ممکن است ناخودآگاه ذهنها را به سویی متوجه کند که گویی شکوههای شاعر از سرودن داستان و بیرغبتی به آن و در لابهلای داستان،گریاندن خواننده بر حالات و اتفاقات داستان لیلی و مجنون،مطلبی از پیش تعیین شده است و گویی شاعر میخواهد دو فرهنگ متفاوت را در برابر یکدیگر قرار داده،حسن و قبح آنها را در مقایسه برجستهتر نماید؛درحالیکه پس از سرودن خسرو و شیرین و اتمام کامل آن،پیشنهاد به نظم درآوردن لیلی و مجنون به او داده میشود.
یکی از گرههای اصلی داستان این است که گویی خسرو نمیخواهد با شیرین ازدواج کند؛ بلکه میخواهد او را به عنوان کنیزی در کنار خود داشته باشد.