چکیده:
ارسطو در کتاب متافیزیک2بهطور کلی سه تعریف بنیادی از دانش فلسفه ارائه میدهد.دانش بررسی علل و اصول نخستین اشیاء،دانش بررسی موجود چونان موجود و دانش بررسی وجود نخستین(جوهر).این تعاریف سهگانه به رغم تنوع مفهومی- که خود برخاسته از تفاوت منظر و به ویژه مراحل مختلف تقرب به ذات مسئله است-نظر به حقیقتی واحد(وجود)دارند که موضوع دانش فلسفه است.علاوه بر این،به رغم تفسیر بعضی مفسران مبنی بر اینکه ارسطو موضوع یا موضوعهای دیگری را نیز برای فلسفه برشمرده است با بررسی متونی که از آنها چنین برداشتی شده آشکار میگردد که او صرفا درصدد معرفی دانشی است که شایستگی بررسی چنین موضوعاتی را دارد نه آنکه بخواهد این امور را موضوعات انحصاری دانش فلسفی بداند.از اینرو نه میان تعارف سهگانه تعارضی وجود دارد و نه موضوعی غیر از این امور مطرح شده است تا اسباب تعارض در فهم وی از موضوع فلسفه باشد.در واقع ارسطو از ماهیت فلسفه تلقی یگانهای دارد.
خلاصه ماشینی:
دانشی است که شایستگی بررسی چنین موضوعاتی را دارد نه آنکه بخواهد این امور را موضوعات انحصاری دانش فلسفی
از همه بر عهدهء فلسفه است زیرا به عللی میپردازد که نسبت به علل مورد بررسی در اینگونه
اما در عبارت ارسطو حقیقتی است که این تعبیر را صرفا مختص دانش فلسفی میکند.
هست؟عللی که متافیزیک بررسی میکند علل اولیه بنیادیترین حقیقت هر شیء یعنی هستی آن
اینها میپردازد زیرا موضوع آن مطلق وجود است(متافیزیک:7 ب 995).
آن چیزی است که برای حملش بر ذات موضوع مورد بررسی-یعنی موجود چونان موجود-به هیچ
است و چون برای فهم هستی راهی جز وجود نخستین نداریم کوشش فلسفی ارسطو صرف درک
دانش علل نخستین-دانش موجود بما هو موجود-دانش وجود نخستین(جوهر) اما از آنجایی که این سه تعریف بر یک واقعیت صدق میکنند هرکدام به دیگری قابل تحویل
وجود بپردازد؟اولا،روشن است که این ک ار باید کار یک دانش نظری باشد.
آنکه موضوع متافیزیک علل نخستین است و از آنجا که امور الهی و مفارق جزء این علل هستند،در
بدین نحو که،این امر موضوع دانش فلسفی است و چیزی غیر از این نیز نیست زیرا
از این جهت اگر محق بودیم که فلسفه را دانش جوهر بخوانیم زیرا آن بود که در واقع موضوع حقیقی و اصلی شناخت متافیزیک بود،اکنون بر حقیم اگر فلسفه را الهیات بخوانیم
که در تبیین ارسطو از موضوع متافیزیک دوگانگی وجود دارد-به رغم اختلاف در نوع تفسیر
مبنای همهء کسانیکه چنین نظری دارند این نگرش است که چون در نظر ارسطو واقعیت دو