چکیده:
نکاح، مهم ترین قراردادی است که یک شخص در دوران عمر خود آن را منعقد می کند. انعقاد این قرارداد به دلیل ویژگی شخصی زن و همچنین نقشی که او در عقد نکاح و زندگی مشترک و خانواده ایفا می کند؛ مهم تر است . به همین جهت، به نظر می رسد، شایسته است قانونگذار ایرانی در سه مرحله قبل از بلوغ با ممنوع اعلام کردن تزویج و بعد از بلوغ با نظارت دادگاه صالح در احراز مصلحت و غبطه زن در نکاح و در دوران رشد با صحیح دانستن عقدی که بدون اذن پدر و یا پدربزرگ پدری منعقد کرده است؛ حمایت های خاصی از زنان کند که اقدامات حمایتی هر دوره با دوره دیگر متفاوت است. در این مقاله جنبه های متفاوت لزوم حمایت های حقوقی لازم از زنان در انعقاد نکاح در سه مرحله مورد بحث قرار گرفته است.
The contract of marriage is the most important contract which a person may conclude during his or her life. As women are vulnerable and their commitment to the marriage is very tight، Iranian legislator should protect women on the conclusion of marriage contracts in three stages; before age of puberty by prohibiting any marriage، after age of puberty but before attaining majority by judicial supervision on their interests and after age of majority by permitting them to marry in despite of the objection of their fathers or grandfathers. In this article، the necessity of legally protecting women in conclusion of marriage contract has been discussed
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،هرچند لزوم کسب نظر مشورتی پدر یا پدربزرگ پدری مسلم برای ازدواجدختر رشیده امری مطلوب و در جهت تأمین مصلحت بلندمدت او است؛ولی اگر دختر از آنتخلف کند و مستقلا به ازدواج اقدام نماید،اعلام بطلان چنین نکاحی،در صورت وجود سایرشرایط صحت نکاح،از چند جهت مصالح او را در معرض خطر قرار میدهد؛زیرا از یکجهت برمبنای نظر مشهور در فقه امامیه اجازه پدر یا پدربزرگ پدری برای ازدواج دختررشیده لازم نیست و از جهت دیگر،نظریه غیرمشهور لزوم کسب اجازه از او را به رعایتمصلحت زن و موجه بودن امتناع منوط کردهاند و با توجه به این که نکاح از موضوعات احوالشخصیه است،اعلام بطلان چنین نکاحی برخلاف مذهب زن است و این موجب آن میشودکه زن خود را شوهردار تلقی کند و برای همیشه گرفتار آزار وجدانی و زیان معنوی شود؛زیراازدواج مجدد چنین زنی منوط به طلاق و یا فوت شوهر است که هیچکدام از آن واقع نشدهاست و صرف حکم به جدایی،نکاح را از بین نمیبرد.
بنابراین،در بررسی ازدواج دختر رشیده بدون اذن پدر یا پدربزرگ پدری،با توجه به اینکه لزوم کسب اجازه حق محض یا مطلق آنان نیست،بلکه جهت حمایت و تأمین مصلحتبیشتر دختر اعطا شده است؛باید در همه موارد مصلحت دختر را در نظر گرفت و اگر دختربدون اذن ازدواج نماید،در صورتی که نکاح دارای سایر شرایط ماهوی صحت باشد و دخترنیز تمکین نموده باشد؛نباید در این مورد حکم به بطلان نکاح شود؛زیرا در این موارد حکم بهبطلان نکاح،علاوه برخلاف شرع بودن آن،عرفا نهتنها به مصلحت او نیست،بلکه برای اوزیانهای غیرقابل جبران را به دنبال خواهد داشت و در صورت عدم تمکین نیز شایسته است تلاششود تا به نحوی بین پدر و دختر سازش شود و نباید او را به حکم دادگاه از شوهرش جدا نمود."