خلاصه ماشینی:
"پس از آنکه من از آنجا بیرون آمدم با خانم سرپرست زندان صحبت کردم او به من گفت،آنها تمام همجنس بازان و رؤسشای مواد مخدر را از دیگر زندانیان جدا نگهداری می کنند تا با زندانیان عادی ارتباطی نداشته باشند در این زندان 900 نفره تنها 24 نفر از آنها هوموبین بودند.
زمانیکه مسوولان زندان افراد سالم،(افرادی که از هومو-بین متنفر هستند)را هریکشنبه صبح به اجبار برای انجام اعمال جنسی پیش افراد خاصی می فرستادند،این عمل خشونت است.
زمانیکه یکی از زندانیان میخواست برای افرادی که دوست داشتند برخی دورنماهایی که در«سلول»وجود دارد را تشریح کند گفت سلول همانند حمامی است که 24 ساعت در آن زندانی شوید.
بنابراین دستکش کوچک را داخل بند بردم و آن را به همه نشان دادم سپس از آنها کمک خواستم من را نزد کسی ببرند که پنهانی آن را در زیر بالشم گذاشته است و به او گفتم که من یک نئونازی یا یک سفید نژادپرست نیستم و او میتواند این دستکش را پیش خودش نگه دارد.
ما باید از تجارب خود درس بگیریم نیاز است که طرحهای تاکتیکی زیادی ایجاد کنیم ما قصد نداریم با اغتشاش درهای زندان را بازکنیم (هر چند این عمل مضحک است و احساس پایان بخشیدن به خشونت را به دست میدهد)اما باز کردن درهای زندان تنها و یا همه هدف ما نیست).
زمانیکه درجهبندی زندانی با یک سیستم درجه بندی مقایسه شد،مسئولین زندان از آن چشمپوشی؛ترغیب،رد یا حتی انکار کردند و مثل یک سیستم زندانیان ضعیف را به خاطر کاهش زیاد برخی موارد از جمله موضعات جنسی و جنایات مواد مخدر شدیدا تنبیه کردند."