خلاصه ماشینی:
"آیا اینها را میتوان بازجوئی بینظر نامید؟آیا اینها میخواهند حقیقتی را کشف کنند و یا باید برحسب ماموریتی که دارند، منظور آمرین را،با هر نوع رفتار خلاف مروت و انسانیت و شکنجه،اهانت،زدن،فشارهای روحی، گرسنگی،مانع خواب شدن در جای گرم و تاریک و او را در جائی پر از حشرات نگهداشتن،در مستراح منزل دادن و تهدید به کشتن نمودن،برآورده سازند و از این طریق،اشخاصی را وادار به دادن تنفرنامه و تعهد کتبی نمایند؟ آنها متهم را هشت روز در میان آفتاب گرم حیاط و بدون مستراح و زیر آفتاب و در زندانهای مجرد نگه میدارند و حتی مدتی پس از تمام شدن بازجوئی و بازپرسی،از قلم و کاغذ و قرآن و کتاب دعا،و ملاقات با خانواده خبری نیست و با عجله هرچه بیشتر،برایش پرونده میسازند و حتی ادعانامه محکم و مستدل و قانونی تنظیم میکنند و برای افراد و جمعی محکمه میآرایند تا پس از زجر و زندانهای طولانی،روح دموکراسی و آزادی خود را به کشورها و مردم دنیا و کمکدهندگان نشان دهند!!
از جهت مقام روحانیت و مصونیت آن بنا بر نص صریح قانون اساسی،هر عملی از فرد مجتهد،باید مطابق با موازین اجتهاد باشد و بنا براین مجتهد به آنچه که تشخیص میدهد،عمل میکند و اهل کتمان و انکار هم نباید باشد؛اما بازجوها یکسره از وظیفهای که نص قانون بر عهده آنها گذارده بود،منحرف بودند و رعایت آزادی و بیطرفی را در تحقیق و تطبیق نمیکردند و لذا من هیچ الزامی به جواب نداشتم و آنچه که مرا وادار به جواب میکرد بیش از همه روشن شدن مطلب برای خودم بود که بدانم مرا به چه اتهامی جلب کرده و چرا کسان و پسران و دوستان مرا با این وضع و فشار به زندان انداختهاند؟آنچه پیش از این حدس و گمان میبردم که در دستگاههای انتظامی و سازمانی، عمال ضد اسلام و روحانیت نفوذ دارند و میخواهند جنبشهای دینی و ملی را به هر وسیله ممکن خاموش کنند،اینک میخواستم خوب و از نزدیک درک کنم تا در پشت نقاب چهره این مسلماننماها،قیافههای دیگران را خوب بشناسم."