خلاصه ماشینی:
"این انجمنها معمولا به انجمنهای سیاسی تبدیل شده بودند و از نهضت امام طرفداری میکردند و طبیعتا ساواک نسبت به آنها حساسیت داشت و من بیشتر به خاطر فعالیت در انجمنهای اسلامی بود که دستگیر شدم.
ما چون به صورت انجمن بودیم و مخفی کار نمیکردیم، این مطالب را به صورت باز مطرح میکردیم و وقتی به علت کوچکی دستگیر میشدیم،متوجه میشدیم که ساواک پرونده قطوری از ما دارد و از همه کارهایمان مطلع است.
آن مسئلهای که روحانیون گفتند کمونیستها نجس هستند و بچه مسلمان نباید با آنها ارتباط داشته باشد،مسئله نجاست بدنی نبود، بلکه منظور علما این بود که اساسا به چپیها نزدیک شدن خطرناک است.
ساواک در جریان سوم دستگیری کینه مضاعفی هم از من داشت و آن اینکه در اصفهان،در منزل آقای صلواتی ریخته بودند و ایشان را با چند تا از دوستانشان،دستگیرشان کرده بودند و یکی از آنها زیر شکنجه گفته بود که یک بار مهدی ربانی با دو نفر آدم مسلح آمده بود.
این برای بازجوها خیلی افت داشت که سه ماه یک نوجوان را بزنند و اسم یک آدم عادی را نتوانند از دهانش بیرون بکشند،برای همین برای آنها کینه شده بود و مرا بیشتر از بقیه اذیت میکردند.
روحانیون هم گفتند پس از این به بعد اگر بچههای مردم از ما پرسیدند که به شما ملحق بشوند یا نه،ما نمیگذاریم و نقل فتوا به این صورت پیش آمد و پایهگزار آن مرحوم آیت الله طالقانی بودند و آیت الله منتظری و آقای هاشمی رفسنجانی و پدر من،نه اینکه پدر من تنها بوده باشد،همه با هم بودند و موضع بسیار منطقیای بود."