خلاصه ماشینی:
"(ملاصدرا،اسفار،ج 2:ص 782) ملاصدرا برخلاف میر صدر الدین،مرگ را موجب تجرد نفس ندانست،بلکه برای تجرد نفس، یعنی فعلیت یافتن تجرد آن،برمبنای حرکت جوهری،اشتداد جوهر آدمی را از جهت ادراک عقلی و دستیابی او را به حیات عقلی کامل،لازم دانست و چون همه آدمیان به این مرحله از کمال عقلی نمیرسد،معتقد بود که همه نفوس آدمیان به تجرد کامل نمیرسند زیرا شناختها و ادراکات کلی که مبتنی بر مفاهیم ذهنی است،شناخت واقعی محض نیست بلکه مشوب به تخیلات و ادراکات و همی است.
ملا صدرا درباره چگونگی تکون نفس و بقای آن پس از فنای بدن چنین میگوید:که نفس انسانی در ابتدای امر صورتی است از ثور طبیعی که در ماده حلول کرده،مراحل تکامل را میپیماید و تا به مرحله تجرد کامل نرسیده باشد،نیازمند ماده است و چون به مرحله تجرد کامل رسید وجود آن،وجود ی مفارق و عقلی محض خواهد بود.
استدلال برای اثبات عدم تجرد نفس در نزد مکتب تفکیک،در طی دو مرحله انجام شده است: نخست به خدشه وارد نمودن تجرد اقدام شده است و در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که این ادله اگر بر چیزی دلالت داشته باشند بر وجود نور مجردی به نام علم که خارج از مقام ذات نفس است استدلال دارد و هرگز مستلزم تجرد ذات نفس نیست.
مضمون این حدیث شریف و نمونههای دیگر آن به تحقیق حکما که نفس را به صورت بدن و کمال آن و فصل حقیقی انسان میدانند بسیار نزدیک است زیرا صورت و فصل حقیقی،مایه قوام شی است که به حسب وجود محیط به ماده آن میباشد بدونآنکه ماده دخالتی در حقیقت شیء داشته باشد که با زوالش حقیقت شیء زایل گردد."