خلاصه ماشینی:
"در مثالی که ابن تیمیه انتخاب کرده علاوه بر اینکه عامی خواندن عقل،مناسبت لازم را ندارد،این سؤال اساسی نیز مطرح میشود که چرا او به تعدد عقل قائل شده و از ذکر مثال به عنوان دو شخص عامی، دو عقل را منظور کرده است؟پرواضح است که یک شخص عامی با شخص عامی دیگر درعین اینکه از اتحاد نوعی برخوردارند،از جهت شخصیت نیز دارای اختلاف بوده و اختلاف در شخصیت نیز یک امر واقعی بهشمار میآید،درحالیکه مسئله عقل و معقولات چنین نبوده و نمیتوان در مورد آن از اختلاف شخصیت سخن گفت.
کسانی که با آثار ابن تیمیه آشنایی دارند بهخوبی میدانند که او در تاریخ فرهنگ اسلامی یکی از بزرگترین جزمگرایانی است که در قشریت و جمود بر ظواهر، گوی سبقت از دیگران ربوده است،ولی آنچه موجب شگفتی میشود این است که او درعین قشریت و جامد بودن،بیش از هر فقیه و متکلم دیگری در باب عقل و منطق سخن گفته است.
7 ما اکنون در باب معانی ششگانه عقل سخن نمیگوییم،اما آنچه اکنون در اینجا مطرح شده است این است که وقتی ابن تیمیه از تعدد عقل سخن به میان میآورد، منظورش این نیست که موارد مختلف اطلاق کلمه«عقل»را آشکار کند،بلکه او-چنانکه گذشت-با صراحت تمام میگوید:«عقلی که با دلیل نقلی در تعارض واقع میشود،غیر از عقلی است که صدق گفار رسول خدا(ص)به وسیله آن،ثابت میشود».
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که ابن تیمیه براساس هدف معین و انگیزه خاصی که داشته،به تعدد عقل قائل شده است و عقلی را که در تعارض با نقل قرار میگیرد غیر از عقلی دانسته که به وسیله آن صحت نقل را میتوان اثبات کرد."