خلاصه ماشینی:
"آبا عبارت مصطلح«مومنی که خداوند دلش را با ایمان آزموده است«که مکررا از سوی امامان بیان شده است،به شاگرد راز آشنایی اشاره ندارد که«دیدن در دل»را آموخته و از آزمون آن سربلند بیرون آمده است؟آیا به همین دلیل نیست که امامان،چنین مومنی را که به دیدار نور امام-تجلی اعلای حق [بر او]-و نیز به سرچشمه معرفت رسیده، همردیف«نبی مرسل»و«ملک مقرب» میدانند؟این عمل احتمالا مستلزم تمرکز93 و تکرار عبارات اذکار مقدس04بوده است اما تا آنجا که ما میدانیم،در مجموعههای کهن احادیث امامیه هیچ مطالبی در خصوص انجام عمل خاصلی وجود ندارد.
آیا میتوان چنین پنداشت که علت مردود شمردن این سخنان[از سوی امامان]آن بوده است که اساسا سخن از ذات خداوند(همانگونه که امامان نیز تعلیم دادهاند)-از آنجا که با کلام -[بحث و گفتوگو]نمیتوان به ساحت او راه برد و او را دریافت و از طرفی نیز زبان به دلیل نقص و نارساییاش واقعیت را وارونه جلوه میدهد-امری لا طائل است؟14 آیا این دو نفر اسراری را بازگو کردهاند که میبایست همچنان ناگفته باقی میماند و سرزنش آنها بیش از آنکه به خاطر آنچه گفتهاند باشد،به دلیل چرایی گفتن آن اسرار است؟آیا آنها میبایست به جای آنکه در مورد خدا سخن بگویند،از امام سخن میگفتند تا بدین ترتیب از حدود و ثغور اعتقادات کلامی امامیه پا فراتر ننهند؟ قدرتهای فوق طبیعی و آنگونه معرفتی که سبب نجات و رستگاری میشود،هردو از ثمرات کشف نور امام باطنی است؛این مطلب را عرفای مکاتب مختلف نیز پذیرفته و بر آن تاکید کردهاند."