خلاصه ماشینی:
"جامعه مسلمان آنجا همچنان آماج خصوصمتها و دشمنیهای فراوان است اما همچنان میتوان معتقد بود این امکان وجود دارد که تلقی آمریکاییها نسبت به مسلمانان تغییر کند.
مردم هرجا میرفتند اسلام حضور داشت و قدرتمند بود و آنها این دین را تهدیدی برای خود میدانستند».
اما زمانی که آرمسترانگ به اسرائیل رفت و نژادپرستی حاکم بر اسرائیل نسبت به اعراب مشاهده کرد،دریافت که در اسرائیل چیزی در جریان است که از بیخ و بن نادرست است؛«من حیرت کردم که برخی افراد برخی دیگر را عرب کثیف مینامند و این معادل یهودیان کثیف در اروپا بود.
این ربطی به دین ندارد بلکه ناامیدی مطلق سبب میشود مردم به نوعی پوچی برسند و دیگر احساس کنند چیزی برای از دست دادن ندارند فلسطینیها61- F و تانک ندارند؛آنها چیزی ندارند که با زرادخانه اسرائیل برابری کند.
آرمسترانگ میپرسد جهان اسلام و غرب چگونه میتوانند متحد شوند؟آیا زمینه مشترکی بین آنها وجود دارد؟ آرمسترانگ معتقد است هردو طرف باید مسئله افراطگرایی را در میان خود حل و فصل کنند."