خلاصه ماشینی:
"ولیکن نباید شکستن دلم که چون بشکنی دل ز جان بگسلم چگونه کشم سر ز فرمان شاه چگونه گذارم چنین دستگاه ب 173-172 اسفندیار عزمش را برای تصاحب تاج پادشاهی جزم کرده است و برغم تصور مسکوب تاج پادشاهی برای او مقدمه ترویج دین بهی نیست و چنانکه خود اسفندیار به روشنی هنگام مرگ در پیامش به گشتاسب اشاره میکند،او دین بهی را برای هدفش که پادشاهی است،می خواهد و در حقیقت خواهش پادشاهی را پشت انگیزه مذهبی پنهان میکند: جهان راست کردم به شمشیر و داد به بد کس نیارست کرد از تو یاد به ایران چو دین بهی راست شد بزرگی و شاهی مرا خواست شد 1492-1491 اما چژرا پشوتن،به خلاف دیگر کسان اسفندیار،برانگیزه مقدس اسفندیار تأکید میورزد و همچنین اسفندیار در مواجهه با او(به خلاف مواجهه با دیگر کسانش)این همه انگیزه دینی و رفتار خویش را پررنگ میکند؟برای مثال جایی که پشوتن این نماد و ندای خرد اسفندیار،او را از جنگ باز میدارد،اسفندیار دین و فرمان شاه را پیشمیکشد: چنین داد پاسخ ورا نامدار که گر من بپیچم سر از شهریار بدین گیتی اندر نکوهش بود همان پیش یزدان پژوهش بود دو گیتی به رستم نخواهم فروخت کسی چشم دین را به سوزن ندوخت 562-560 جای دیگر نیز در رد پیشنهاد خردمندانه پشوتن،غیرمستقیم و با طنز و تعریض و حتی گربزی و ریا و سالوس دینی(که در اساطیر به جهت شکل سادهتر و بیآلایشتر ذهن و روح آدمی کمتر سابقه دارد)،او را از عواقب بد دینی و بیتوجهی به فرمان شاه برحذر میدارد: چنین گفت کز مردم پاک دین همانا نزیبد که گوید چنین گراید ونک دستور ایران تویی دل و گوش و چشم دلیران تویی همی خوب داری چنین راه را!"