خلاصه ماشینی:
"کارگر (به تصویر صفحه مراجعه شود) به امید اینکه روزی نزد زن و فرزندانش برگردد تلاش میکند،و با پسانداز پول آیندهء آسودهای را برای خود و خانوادهاش مدنظر دارد.
لذا کمتر خرج میکند و حتی سعی دارد از قند و چای و کنسروهای روشنفکر استفاده کند و به پول خود دست نزند،گرچه بخش عمدهء کرایهء منزل را هم دوست روشنفکرش تقبل کرده است.
کارگر میکوشد کمتر خرج کند و بیشتر برای روز بازگشت به سرزمین خویش پول جمع کند طوری که ارزانترین مواد غذایی را که برای چهارپایان درست میکنند، میخرد،سرانجام روشنفکر از کار وی سر درمیآورد و میفهمد که کارگر پولهای خود را درون عروسگی از سگ که همیشه روی تخت خواب دارد پنهان میکند،پولها را از درون عروسک بیرون میکشد و سخت بر دوستش میتازد.
ایرج راد کارگردان نمایش،کوشش کرده تا نکات طنزآلود نوشتهء مروژک را تا حد امکان برجسته کند،چون خوب دریافته،اگر در این مهم موفق شود،میتواند تماشاگران حاضر در سالن را تا پایان اجرا خشنود کند،و چه بسا در این تلاش موفق هم هست."