خلاصه ماشینی:
"طرح قضیهء اعدم پسر حاج احمد در آغاز کار این تصور را بوجود میآورد که موضوع نمایش در رابطه با این قضیه ادامه پیدا میکند اما تا آخر نمایش این مسأله مسکوت و بلا تکلیف میماند.
از طرفی داماد در این صحنه برخلاف آنچه سعی شده در صحنههای بعد به نمایش درآید-یعنی عنصری سرسپرده و جاسوس- فردی قابل احترام و مورد علاقه اهالی کاروانسرا وانمود میشود که متقابلا او نیز نسبت به دیگران متواضع است.
در این میان غلام شاگرد قهوهخانهء «مش تیمور»از مادر خود صحبت میکند که در زاهدان مشغول کار و تلاش است.
نوزادی بیسرپرست بنام«لالی»که سالها پیش در گوشهای از کاروانسرا پیدا شده است و توانایی صحبت کردن ندارد،جریان مشکوک ازدواج عزیز،رانندهای که برای سوار شدن مسافران به اتوبوس اعلام حرکت میکند و به دنبال آن کشمکش طولانی شاگرد راننده با مسافران."