خلاصه ماشینی:
"«کارئون»رنجور دیگری است که باید در این میان به علاج خود دست یازد.
پیشبینی تقدیر سوم را برای خانواده لائیوس بنا به رزیلتی غیرطبیعی که میباید بر این خاندان وارد آید.
مردم وحشتزده تبای تنها آرزویشان این است که شاهرا شهر خود را از وجود این موجود مخوف پاک سازند.
کوئون از معبد دلفی خبر میآورد که علت طاعون این است که باید قاتل لائیوس پیدا و مجازات گردد.
و حال بنگریم به افسانه اندوهی دلخراش از تقدیر شوم را،که با همین خمیر مایه بر صحنه میرود.
ناخدا قبلا از چه بلائی مردم را نجات داده که حال این مردم تمنای کمک دارند؟بلائی که ناخدا مردم را از آن رهانیده چه بودهاست؟ مگر ناخدا یک ناخدای کشتی بیشتر است و فرماندهی او میتواند از حیطه کشتی فراتر باشد؟رابطه مردم با ناخدا چگونه است؟مگر مردم کارگران کشتی ناخدا هستند؟حال اگر کارگران کشتی را از بلا نجات میداد، میتوان باور کرد،اما نجات مردم را،میتوان؟ چگونه؟ناخدا چه موقعیت سیاسی و اجتماعی میتواند داشته باشد ک باور دارد عثمان با هاتف تبانی کرده و میخواهند بر اریکهء قدرت او دست و پا زند و سرنگونش کنند.
آیا آوردن ادیپ به سواحل جنوب و جرعهای آب شورانگیز به او خوراندن کافی است؟آیا خصوصیات ناخدا آنطور که در نمایش پیش میرود همان خصوصیات ادیپ است؟ما در کجای خطه جنوب شخصی را با خصوصیات ادیپ دایم،با خصوصیات ادیپ که پدر خود را میکشد و با مادرش ازدواج میکند،افسانه میشود.
ملکپور همتی به کار برده و نمایش اندوهی دلخراش از تقدیری شوم را بر صحنه آورده است."