چکیده:
در ابتدا به صورت حرکتی اعتراضی در مقابل نهضت امریکایی غذای سریع1و در مخالفت با افتتاح شعبهای از شرکت امریکایی مکدونالد-که بزرگترین تولید کنندهء غذای سریع در جهان است-معرفی شد.پترینی سه سال بعد،یعنی در سال 1989،«نهضت جهانی غذای آهسته»2را بنیان نهاد.این نهضت به سرعت مورد اقبال واقع شد و حتی به یک پشتوانهء سیاسی برای سیاستگذاریهای اتحادیهء اروپا در زمینههای کشاورزی و تجاری تبدیل شد. صورت عام این جریان به نام«نهضت آهستگی»در اندک زمانی به حوزههای دیگر و از جمله آموزش و پرورش نیز وارد شد و با نامهای مطالعهء آهسته،مدرسهء آهسته،و آموزش و پرورش آهسته مطرح شد.این بدان دلیل بود که اساسا آنچه باعث رونق بازار شرکتهای تولید کنندهء غذاهای سریع شده بود،گسترش روز افزون«جنون سرعت»در جوامع بود؛و این ویژگی«سرعتزدگی»جوامع بود که سبب شد حوزهء اثر گذاری آن به صنعت غذایی محدود نماند و به بسیاری از عرصههای زندگی مثل آموزش و پرورش هم تسری یابد.تعجیل والدین و بزرگترها برای ورود سریعتر کودکان خود به دوران بزرگسالی و سعی در آماده کردن آنها برای پذیرش زودهنگام جدیدی در همهء سطوح آموزش شده،به تغییر انتظارات کودکان از خود نیز منجر شده است. ویژگی سرعتزدگی حاکم بر آموزش و پرورش،خود مانعی جدی برای پرورش مهارتهایی است که برنامهء آموزش فلسفه به کودکان در پی آن است.در این نوشتار،ضمن معرفی نهضت آهستگی و ارزشهای مندرج در آن،دربارهء ضرورت توجه به این جریان فکری در حوزهء آموزش و پرورش و ترکیب آن با برنامهء آموزش فلسفه به کودکان بحث خواهد شد. مشاهدهء برخی از مشکلات رفتاری که در حیطههای فردی و اجتماعی در دورهء بزرگسالی،یا به تعبیر دیگر در جامعهء بزرگسالان رخ میدهد،و ناکامی در حل و فصل آنها،باعث شده است که به رویکردهای آموزشی جدیدی توجه شود.این وریکردهای جدید عمدتا ناظر به ضرورت آموزش مهارتهای فکری در دوران کودکی است.برنامهء آموزش فلسفه به کودکان،در چنین فضای فکری ارائه شد. منشأی پیدایش نهضت آموزش فلسفه به کودکان به عنوان یک رویکرد جدید آموزشی،تأملات فلسفی و آموزشی لیپمن و همکاران دانشگاهی او بود که در محیط آکادمیک دانشگاه صورت گرفت و به دیگر حوزههای فرهنگی و اجتماعی نیز تسری پیدا کرد.جامعهء غیردانشگاهی نیز به منظور برخورد با بعضی از معضلات اجتماعی جامعهء بزرگسالان،فعالیتهایی را سامان داده است که به علت قابلیتهای بالای خود توانستهاند به حیطههای مختلفی از جمله آموزش و پرورش گسترش یابند.یکی از این جریانها،«نهضت آهستگی»است که در آغاز کارلو پترینی1-روزنامهنگار ایتالیایی-در سال 1986 در ایتالیا مطرح کرد.این جریان
خلاصه ماشینی:
"بررسی و تحلیل«نهضت آهستگی»و آنچه برای«نهضت فلسفه برای کودکان»در اختیار دارد مسعود صفایی مقدم دانشیار گروه علوم تربیتی،دانشکدهء علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز چکیده مشاهدهء برخی از مشکلات رفتاری که در حیطههای فردی و اجتماعی در دورهء بزرگسالی،یا به تعبیر دیگر در جامعهء بزرگسالان رخ میدهد،و ناکامی در حل و فصل آنها،باعث شده است که به رویکردهای آموزشی جدیدی توجه شود.
منشأی پیدایش نهضت آموزش فلسفه به کودکان به عنوان یک رویکرد جدید آموزشی،تأملات فلسفی و آموزشی لیپمن و همکاران دانشگاهی او بود که در محیط آکادمیک دانشگاه صورت گرفت و به دیگر حوزههای فرهنگی و اجتماعی نیز تسری پیدا کرد.
البته باید اشاره کرد که توجه به عجلهگرایی به عنوان یک آفت در آموزش و پرورش،با پروفسور لوئیس شروع نشده است ولی کارهای لوئیس،به عنوان رئیس دانشکده یا بخش دورهء لیسانس دانشگاه هاروارد،اندیشهء آموزش و پرورش آهسته را وارد فاز تأثیر گذارتری کرد؛به گونهای که نامهء سرگشادهء او به دانشجویان جدید الورود،در برخی از خانوادهها همانند کتاب مقدس پاس داشته میشود.
این برنامه،از یکسو میتواند رویکرد جدیدی در مواجهه با بحران عقلانیت ناشی از سلطهء پست مدرنیسم به حساب آید،رویکردی که برحسب آن-همانگونه که لیپمن خود تصریح میکند(ناجی،7831:031)-پرورش «عقلانیتی که با داوری درست،آبدیده شده باشد»هدف برنامهء فلسفله برای کودکان خواهد بود؛و از سوی دیگر،برنامهای اصلاح طلبانه خواهد بود که بهبود وضع فرد و جامعه را توأمان پیگیری خواهد کرد.
این برنامه همان طور که گفته شد،نیازمند آن است که قبل از بسیاری کارهای دیگر،در ستایش آهستگی،به جای منزلت ذاتی سرعت سخن گفته شود تا جنون سرعتزدگی تا حدی فروکش کند و زمان کافی برای اندیشیدن به دست آید؛و این کاری است که در نهضت آهستگی برای نهضت فلسفه برای کودکان انجام میشود."