خلاصه ماشینی:
"ماکس راینهارت-این جوان اتریشی-پس از دوره ده ساله آموزشی در تئاتر آلمان،کارگردان شده و از سال 1905 تا 1932 نیز به هدایت آن همت گماشت؛نامبرده درامهای متداول شیلر(مثل "عشق ونیرنگ")و شکسپیر("تاجر و نیزی"و"رؤیای نیمه شب تابستان")را به شیوهای کاملا غیر معمول و یا صحنههائی پر ازدحام-به گونهای که تا آن زمان هیچکس ندیده بود-اجرا مینمود؛بر روی صحنه تئاتر 1200 چراغ نورافشانی میکردند،و فضا مملو از شور و نشاط بود؛ گیاههای فراوانی به چشم میخورد،حتی درختان طبیعی را هم بر صحنه کار گذاشته بودند.
ارنست تولر،چند درام خود را در زندان نوشت،چون او را به خاطر شرکت در شورش شهر مونیخ دستگیر کرده بودند،تولر در میان قشرهای گستردهای محبوبیت داشت و بیشتر افراد کارهای او را شگفتانگیز میانگاشتند؛وی به خاطر بشریت و عدالت مبارزه مینمود و آثارش تحت تأثیر رئالیزم جوان قرار داشتند،با اینهمه شهرت وی به عنوان نویسنده چندان نپائید،نخستین درام مشهور او"دگرگونی" که موفقیتی را هم به همراه داشت،مرهون کارگردانی چون کارلهانیتس مارتین و بازیگر نابغهای چون کورتنر بود، آثار بعدی او"مهاجمان ماشینی"و"مرد لنگ"-که مربوط میشد به یک مرد معلول و نابارور جنگی-نشان دادند که او را با شتابزدگی بزرگترین درام نویس دههء بیست لقب داده بودند.
تئاترهای آلمان ابتدا مایل نبودند درامهای جنگی نویسندگان آلمانی را به روی صحنه بیاورند:جالب توجه اینکه پس از موفقیت درام"پایان سفر"،"اثر شریف" Sherrift "جاده بیانتها"نوشته هینتسه Hinyge و زیگموند گراف در یک تئاتر شهرستانی،تازه تئاترهای بزرگ به فکر اینگونه اجراها هم افتادند،و اینهم تازه پس از آنی بود که نمایشنامه"جاده بی انتها"در انگلستان به اجرا درآمده و مورد استقبال قرار گرفته بود."