خلاصه ماشینی:
"آنگاه مردی بیخبر میاید و میخواهد با یک تن از این دو دختر ازدواج کند و دختر میپذیرد به شرطی که آنان با هم نیامیزند،مرد نیز رضا میدهد،اما دختر در نزاعی که برای تجاوز به او روی میدهد، کشته میشود و مرد بیدرنگ خواهرش را که گویی به نامزد (به تصویر صفحه مراجعه شود) نارواکام حسد میورزید به زنی میگیرد و آن دو صاحب دختری میشوند که«روانشناس هرزه گرد» شیادی در نخستین دیار میفریبدش و بیدرنگ میگریزد.
بنابراین طبیعی است که «عالم»زبانآور فضل فروش به سادگی آنان را افسون میکند و نوادهء صاف و سادهء خانواده را غر میزند.
حرکات به حداقل تقلیل یافته است،چون آنچه در این کار حائز اهمیت است،نقل و روایت داستانت است نه چندان بازیگری و با وجود این همه چیز چنان راحت و طبیعی میگذرد که ما همه را بازیگر بر صحنهء تئاتر مییابیم."