خلاصه ماشینی:
"هیچ پینوشهای از سالوادور آلنده خوشش نمیآید،و...
هیچ کاسبی از مشتری حساب گر خوشش نمیآید،و...
هیچ راننده تاکسی از مسافری که بقیهی پولش را بخواهد خوشش نمیآید،و...
هیچ کارگر پمپ بنزینی از خاتمی که خودش بنزین بریزد خوشش نمیآید،و...
هیچ کارفرمایی از کارگر پر حرف خوشش نمیآید،و....
هیچ زندانی از زندان بانش خوشش نمیآید،و...
هیچ مأمور مالیاتی از آدمهای فقیر خوشش نمیآید،و...
هیچ بیماری از صورت حساب بیمارستان خوشش نمیآید،و...
هیچ روزنامهنگاری از زندان خوشش نمیآید،و...
هیچ قاچاق چی از اداره تجسس و آگاهی خوشش نمیآید،و...
هیچ نشریهای از عالی جنابان اداره سانسور خوشش نمیآید،و...
هیچ رشوه گیری از ارباب رجوع بی پول خوشش نمیآید،و...
هیچ مأمور خریدی از استعلام خرید شخص ثالث خوشش نمیآید،و...
هیچ کارگر پمپ بنزینی از دستگاه نمایشدهنده پول بنزین خوشش نمیآید،و...
هیچ پینوشهای از دادگاه آخر عمری خوشش نمیآید،و...
هیچ کاسبی از بر چسب قیمتها خوشش نمیآید،و...
هیچ دانشآموزی از چوپ معلم خوشش نمیآید،و..."