چکیده:
رویکرد غالب در متون مربوط به اندیشهء اقتصادی،بررسی انفرادی اندیشههای اقتصادی است.هرچند رویکرد انفرادی،مزیتهایی دارد، اندیشههای اقتصادی را میتوان با رویکرد دیگری به نام«رویکرد مکتب فکری»نیز بررسی کرد.رویکرد مکتب فکری مزایایی دارد که در این مقاله برشمرده شده است. در این مقاله،نخستین اندیشههای اقتصادی که ویژگی مکتب فکری داشتند، با استفاده از«رویکرد مکتب فکری»بررسی شده است.بدین منظور،سه مکتب سالامانکا،مرکانتی لیسم و فیزیوکراسی معرفی و تحلیل شده و زمینهء پیدایش،دورهء حیات،بنیانگذار و نمایندگان و اصول هرمکتب اقتصادی برشمرده شده و سپس دیدگاههای آن مکتب،مورد ارزیابی انتقادی قرار گرفته و تجدید حیات این اندیشهها در سالهای اخیر معرفی شده است.
خلاصه ماشینی:
"در سیاست تجاری،دولت حمایتگرایی را با اعطای یارانه به صادرات،وضع تعرفه بر وادرات،سهمیهء وارداتی و ممنوعیت واردات کالاهایی که با صنعتگران داخل ی رقابت میکند و تأسیس و ادارهء شرکتهای تجارت خارجی و اعطای امتیاز انحصاری به شرکتهای تجاری خصوصی،اعمال میکرد(وینر،1972:438)؛ همچنین،صادرات ابزار و تجهیزات سرمایهای و مهاجرت نیروی کار ماهر را که به کشورهای خارجی و حتی مستعمرات اجازه میداد با تولید کالاهای صنعتی کشور اصلی رقابت کند،ممنوع کرده بود(لهای،2002:3).
مقالهء دوم مقالهای است که در آن،کتاب جدول اقتصادی کنه شرح داده شده و در واقع معروفترین روایت آن است)؛سومین مقاله«گفتوگویی دربارهء اقدامات صنعتگران»7است که در سال 1767 در افمرید شهروند8منتشر شد(در این مقاله،کنه از این دیدگاه دفاع کرد که تنها کشاورزی قادر به اعطای محصول خالص است،و فعالیت صنعتی عقیم است،زیرا فقط جایگزین ارزش مواد خام و ضروری میشود که در تولید به کار رفته است).
آنها به یک موازنهء مثبت تجاری برای کشاورزی فرانسه توجه داشتند،چرا که فکر میکردند فرانسه باید ناحیهء غلهخیز اروپا باشد؛افزون بر آن،تجارت آزاد را ضروری میدانستند فقط به این دلیل که بازار داخلی فرانسه آنقدر کوچک و ضعیف است که نمیتواند فروش سودآور غلات فرانسه را تضمین کند.
داگلاس اروین1سیاست استراتژیک تجاری را که طی دههء 1980 و 1990 مطرح شده است،بیان دیگری از رقابت تجاری مرکانتیلیسم قرن هفدهم و در واقع نئومرکانتیلیسم میداند؛زیرا دکترین تجاری مرکانتیلیستهای انگلستان در قرن هفدهم،اغلب واردات را بیفایده میدانست و خوار میشمرد و معتقد بود که منافع حاصل از تجارت،ناشی از صادرات کالاهای تولید داخلی به بازارهای خارجی و حمل کالاها میان بازارها است و مرکانتیلیستها اعتقاد داشتند که تجارت را دولت باید مدیریت کند و بکوشد سهم بیشتری از تجارت جهانی را برای بازرگانان خود تصاحب کند."