خلاصه ماشینی:
"این شرح جالب ولی برداشتگرایانه تا چه اندازه دقیق است؟ سنت یهودی-مسیحی تا چه اندازه بنیاد فرهنگی جامعهء آمریکایی را تعریف میکند؟جهتگیری لیبرال مترقی کوئن اکنون تا چه اندازه در این سنت بازتاب دارد؟چه چیز باعث ایجاد این تحولات آشکار شده است؟و همهء اینها چه چیزی را دربارهء نقش دین،اخلاقیات و فرهنگ در جامعهء آمریکایی در دوران چندفرهنگی معاصر مطرح میکند؟8 با آنکه نمیتوانیم بهطور مستقیم به تمام این پرسشها پاسخ دهیم،مقالهء حاضر تلاشی است برای پاسخگویی به بعضی از آنها و فراهم کردن متنی پایه و دورنمایی مقدماتی دربارهء بقیهء پرسشها،از طریق شناخت تحول اصطلاح یهودی-مسیحی در فرهنگ آمریکایی در سالهای پس از دهههای پرهیاهوی 1960 و 1970 و اینکه هدف آنچه بود و چگونه از آن استفاده شد.
در اینجا نکته تنها این نیست که اصطلاح مذکور بیشتر مورد استفادهء مفسران محافظهکار قرار میگرفت یا با مواضع محافظهکارانه دربارهء مسائل مهم اجتماعی مرتبط بود بلکه(یا شاید بهعلاوه)نکته این است که ایدهء سنت یهودی-مسیحی نقش طراحی جریان فرهنگی کشور را برای نویسندگان و مفسران تمام گروههای اخلاقی و سیاسی به عهده داشت.
از سوی دیگر(چه خوب چه بد)تعداد مقالاتی که به اسلام یا مسلمانان اشاره داشتند،بیشتر به وجود جریان غالب مشترک و فرهنگی در ایالات متحده معتقد بودند تا مقالاتی که عاری از اشارات مذکور بودند؛50%در مقایسه با تنها 4/21%این نشان میدهد که احتمالا پس از 11 سپتامبر بحث دربارهء مسلمانان و اعمال مذهبی به نکتهء ارجاع مهمی برای ملت آمریکا بدل شده است تا مجددا به جریان اصلی فرهنگی خود بیندیشند درحالیکه چشمانداز دینی آمریکا در اثر مهاجرتهای پس از سال 1965 کاملا تغییر کرده است."