خلاصه ماشینی:
آنچه مورد اتفاق نظر مورخین و متخصصین تاریخ مغول است اینست که نه تنها از بین رفتن مرکز خلافت عربی و سلطنت اسلام و بوجود آمدن تقسیمات سیاسی جدید در آسیای غربی از آثار هجوم مغول محسوب میشود بلکه رانده شدن ترکان عثمانی بآسیای صغیر و سپس بداخلۀ اروپا و تعویق تمدن و ترقی روسیه نیز از نتایج حملۀ وحشیان مغول است و حتی تاخیر«رنسانس»نیز نتیجۀ غیر مستقیم همین هجوم بشمار میرود و چنانکه اشاره کردیم نفرت اروپائیان از قوم مغول و بد بینی مورخین غربی نسبت بهجوم وحشتناک آن قوم بهیچوجه دست کمی از نفرت و بدبینی مورخین شرقی ندارد بلکه بیشتر است و نوشتههای D'Ohsson مورخ مشهور در کتاب Histoire des Mongols (بخصوص جلد اول آن کتاب)و مخصوصا شهادت صریح ماتیو پاریس Mat thew Paris مورخ و سالنامهنویس انگلیسی متوفی بسال 1259(بخصوص در ذیل وقایع سنۀ 1240 میلادی)جای هیچگونه شکی در این نفرت و بدبینی فوق العاده باقی نمیگذارد ولی با وجود این بدبینی و نفرت فوق العاده و وحشتی که اروپائیان از مغولها داشتند نامههای مزین بالتون تمغای ایلخانان ایران که هنوز در آرشیو ملی فرانسه مضبوط است و نمونۀ مکتوبات مغولی و سایر مدارک راجع بروابط سیاسی دوستانه بین مغولستان و اروپا که در کتاب Abel-Remusat موسوم به«یادداشتهائی دربارۀ روابط سلاطین مسیحی،و مخصوصا پادشاهان فرانسه با امپراتوران مغول»مذکور میباشد از نیرنگ سیاسی سیاست انتقامجویانۀ مسیحیان علیه مسلمین و حکومت اسلامی حکایت میکند و اگر بخواهیم علل و کیفیت این سیاست را مورد بحث قرار دهیم و عواملیرا که موجب شد اروپائیان،که پس از شکست دوک سیلزی در جنگ لیگنیتز سخت مرعوب و خائف و متوحش شده بودند،در صدد استاده از یأجوج و مأجوج،یا بقول خود اروپائیان تارتاروسها،بر ضد مسلمین متمدن برآیند شرح دهیم سخن بدرازا خواهد کشید و ناچار در اینجا فقط باشارۀ مجملی قناعت میورزیم.