چکیده:
به نظر میرسد، علیرغم تنوع تعاریف معرفت پیشین، همگان بر این اتفاق دارند که در تمایز میانمعرفت پیشین و پسین، نقش اصلی را مفهوم «تجربه» ایفا میکند و آنچه معرفت را به دو بخشتجربی و غیرتجربی یا پیشین و پسین تقسیم میکند، میزان نقش تجربه در توجیه آن است. بالطبعتعیین حدود تجربه برای روشن ساختن این تمایز کاری اساسی است. از سوی دیگر این سوال نیزمطرح است که: آیا میتوان به یک قضیه، هم معرفت پیشین و هم معرفت پسین داشت؟ به عبارتدیگر، پیشین یا پسین بودن معرفت به یک قضیه، ریشه در خود قضیه دارد یا اینکه تعیین منبعتوجیه، بر عوامل بیرونی مبتنی است؟ در میان معرفتشناسان معاصر، این نظریه رایج شده استکه معرفت پیشین به یک قضیه با معرفت پسین به همان قضیه تنافی ندارد. در این مقاله، قصد من آناست که اولا معنای تجربه را روشن سازم؛ ثانیا اثبات کنم که ریشه تمایز میان دو قسم معرفت خودقضیه است. به عبارت دیگر، معرفت پیشین و پسین به قضیه واحد، ممکن نیست.
خلاصه ماشینی:
از سوى ديگر اين سؤال نيز مطرح است كه: آيا مىتوان به يك قضيه، هم معرفت پيشين و هم معرفت پسين داشت؟ به عبارت ديگر، پيشين يا پسين بودن معرفت به يك قضيه، ريشه در خود قضيه دارد يا اينكه تعيين منبع توجيه، بر عوامل بيرونى مبتنى است؟ در ميان معرفتشناسان معاصر، اين نظريه رايج شده است كه معرفت پيشين به يك قضيه با معرفت پسين به همان قضيه تنافى ندارد.
از يكسو، چنانكه گذشت، مىتوان تجربه را به گونهاى تعريف كرد كه شامل همه منابع معرفتى بشود و جايى براى معرفت غيرتجربى (پيشين) باقى نگذارد؛ زيرا اگر تجربه را به معناى هر حالت آگاهى كه درون انسان واقع است، تلقّى نماييم، در اين صورت حتى آگاهى ما از اصول منطقى هم تجربى خواهد بود (روشن است كه خود تأمّل بر قضاياى منطقى هم حالتى درونى است و بنا به اين تعريف، مصداقى از تجربه خواهد بود).
بر مبناى اين تعريف از تجربه، مىتوان قضاياى تجربى را اينگونه صورتبندى كرد: «ع» به قضيه «ق» معرفت تجربى دارد، اگر و تنها اگر: الف) «ع» باور داشته باشد كه ق؛ ب) «ق» صادق باشد؛ ج) «ع» در باورش به «ق» موجّه باشد، بدينگونه كه ارتباط علّى «ع» با واقعيت محكى موضوع «ق» باعث باور وى شده باشد.
امّا اگر موضوع قضيه كلّى باشد، صدق آن از طريق ارتباط علّى با واقعيت محكى آن قابل تعيين نيست؛ به عبارت ديگر، صدق آن از راه تجربه معلوم نمىشود، زيرا تجربى بودن آن مستلزم اين است كه با واقعيتى مشترك ارتباط علّى برقرار شود؛ ولى همانگونه كه گفته شد، هيچ واقعيتى مشترك نيست.