چکیده:
در این نوشتار نگارنده در نگاه اول،با التفات به یک واقعیت زیستشناختی و روانشناختی در خصوص ماهیت زن،به این نکته رهنمود مییابد که زن با اینکه استعداد تنها زیستن را بیشتر از مرد دارد،لیکن شدت نیاز روانی او به همزیستی با مرد،وی را وادار به قبول بسیاری از شرایط سخت و احیانا خارج از چارچوب وظیفهء حقوقی او مینماید و توجه به این امر موجب میشود تا در درجهء اول،شوهر و در درجهء دوم،دو حکم بهتر بتوانند ریشهء اختلاف و ناسازگاری پدید آمده میان آنها را کشف نمایند. در نگاه دوم،التفات نگارنده به طرفینی بودن امر نشوز است؛که هرچند از نظر فقهی ابهامی در این رابطه نبوده است،لیکن در فرهنگ دینی اجتماعی ما امری یک جانبه و متعلق به زن شناخته شده،تا آنجا که شاید گاه،امر بر دانایان نیز مشتبه گردیده است. در ارتباط با این چشمانداز،نگارنده مسئلهء نشوز را با مراجعه به آیات و روایات و متون تفسیری- فقهی بررسی نموده و آن را به عنوان یک مفهوم کلی دارای مراتبی-از نظر شدت و ضعف- دانسته است.
In this article، paying attention to a psychological reality، the writer as a first step makes the point that a woman، although having more capacity than a man to live alone، is forced by a strong psychological need to
cohabit with a man to accept many difficult circumstances. Paying attention to this issue helps the husband in the first place and then the two arbitrators to better uncover the roots of dispute and incompatibility appeared between the couple.
As a second step، the writer addresses the reciprocity of marital disobedience in jurisprudence، although in our socio-religious culture it is known to be related to the women.
The writer studies the issue of marital disobedience with reference to the Qur’anic verses، traditions، and exegetico-legal texts and views it as a general concept which has different levels – in terms of intensity and weakness.
خلاصه ماشینی:
راهکارهای اساسی حل مسئلهء نشوز و شقاق زوجین در قرآن و حدیث محمد حسین پژوهنده مجله اندیشه حوزه-رئیس گروه فرهنگ و معارف اسلامی تاریخ دریافت:8831/5/7-تاریخ پذیرش:9831/3/02 چکیده در این نوشتار نگارنده در نگاه اول،با التفات به یک واقعیت زیستشناختی و روانشناختی در خصوص ماهیت زن،به این نکته رهنمود مییابد که زن با اینکه استعداد تنها زیستن را بیشتر از مرد دارد،لیکن شدت نیاز روانی او به همزیستی با مرد،وی را وادار به قبول بسیاری از شرایط سخت و احیانا خارج از چارچوب وظیفهء حقوقی او مینماید و توجه به این امر موجب میشود تا در درجهء اول،شوهر و در درجهء دوم،دو حکم بهتر بتوانند ریشهء اختلاف و ناسازگاری پدید آمده میان آنها را کشف نمایند.
صاحب جواهر این نظر را براساس مفاد عدهای از روایاتی که بدانها اشاره کرده، ایفاد نموده است،سپس میگوید هرچند که مضمون بعضی از روایات(از جمله همان روایت امام رضا علیه السلام)اختصاص به حاکم شرع منصوب ندارد و به تعیین خود مرد و زن واگذار شده است(نجفی 13، 1891 م،112)؛ابن ادریس از قول شیخ ما ابو جعفر طوسی در کتاب مبسوطش مینویسد:اینکه باید آنها از کسان طرفین باشند حمل بر استحباب شده است و اگر دو حکم از کسانشان هم نباشد اشکالی ندارد؛سپس خودش میافزاید براساس مدلول ظاهری آیه،برانگیختن دو حکم از کسان هرکدام یک امر وجوبی است و استحباب موقعیتی ندارد(ابن ادریس،همان).