چکیده:
دیوید آلن کراکر1مطرح و بحثهای اخلاق و اقتصاد،اخلاق توسعه و فلسفه اخلاق توسعه به ادبیات اقتصادی وارد گردید که رفتهرفته اهمیت خود را در محافل و مراکز علمی،بیش از پیش آشکار مینماید. این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از دادههای کتابخانهای تدوین یافته است، مروری بر مباحث فوق دارد و به اصلیترین چالشهای توسعه بویژه از دیدگاه یکی از برجستهترین اندیشمندان اقتصاد و اخلاق توسعه؛دنیس گولت میپردازد که مهمترین آنها تحت الشعاع قرار گرفتن محیط زیست،عدالت و یکپارچگی اجتماعی است.سپس آموزههای اسلامی درباره این سه مقوله که در روزگار جدید به آنها توجه بایسته نشده و مشکلات بسیاری ایجاد کرده،ارائه میگردد و چند پیشنهاد،پایانبخش مقاله است. اقتصاد در زمان شکلگیری و به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک رشته علمی از سوی آدام اسمیت2،در بستر فلسفه غوطهور بود و از آبشخور اخلاق تغذیه شده و تا مدتها به عنوان اقتصاد سیاسی نامیده میشد که به علت سیطره اقتصاد کلان بر آن و در ارتباط با سیاست و سیاستگذاری،یا بایدونبایدها و ارزشها سروکار داشت؛اما این فرزند ناخلف،هرچه با ریاضیات بیشتر عجین شد،روش علوم طبیعی را بیش از پیش برگرفت و صبغه پوزیتیویستی بیشتری یافت و نهایتا با افراط در فردگرایی،کاملا از اخلاق جدا افتاد. محصول یک چنین اقتصادی در عرصهها و رشتههای مختلف،مشکلاتی را به بار آورد؛ازجمله اینکه اعتماد و همبستگی را تحت الشعاع قرار داد،و در توسعه،تخریب محیط زیست و ایجاد نابرابری،بیعدالتی و گسست اجتماعی را در پی داشت. در واکنش به این فرایند،در دهههای نیم قرن بیستم،گرایشات انتقادی،هم در اقتصاد توسط اندیشمندانی چون لیونل رابینز3بروز نمود و سپس به طرح مفهوم و گسترش مبحث سرمایه اجتماعی منجر گردید؛و هم در توسعه توسط صاحبنظران برجسته توسعه مانند دنیس گولت4