چکیده:
«امنیت» دغدغه اصلی مقامات رژیمصهیونیستی طی 6 دهه گذشته بوده است. آنها برای تضمین امنیت خود، استراتژیها و ابزارهای متفاوتی بکار بردهاند. نویسنده این مقاله پس از بررسی استراتژیهای مذکور، استدلال میکند که جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه، بازدارندگی اسراییل را به گونهای بنیادین از بین برده است. پیش از این جنگها، اسراییل با بکارگیری تکنولوژیهای نظامی پیشرفته متعارف، مذاکرات صلح و تهدید هستهای، توانسته بود، تا حدودی امنیت خود را تأمین کند اما با ناکامی آن در مقابل جنبش مقاومت در جنوب لبنان و بویژه نوارغزه، توان بازدارندگی این رژیم از بین رفته و به همین دلیل این وضعیت پیامدهای متعددی را برای آن به دنبال آورده است.
خلاصه ماشینی:
"پیش از این جنگها، اسراییل با بکارگیری تکنولوژیهای نظامی پیشرفته متعارف، مذاکرات صلح و تهدید هستهای، توانسته بود، تا حدودی امنیت خود را تأمین کند اما با ناکامی آن در مقابل جنبش مقاومت در جنوب لبنان و بویژه نوارغزه، توان بازدارندگی این رژیم از بین رفته و به همین دلیل این وضعیت پیامدهای متعددی را برای آن به دنبال آورده است.
سئوال اصلی تحقیق اینکه مهم ترین پیامدهای مقاومت لبنان و غزه بر بازدارندگی رژیم صهیونیستی چه بوده است؟ در اینجا میتوان پاسخ زیر را به عنوان فرضیه تحقیق مورد بررسی قرار داد:«برغم برخورداری نسبی اسراییل از امنیت و ثبات پایدار در نیم قرن گذشته، پیروزی مقاومت حزبالله و جنبش حماس در برابر تجاوز این رژیم،باردارندگی این رژیم را با شکست مواجه کرد؛ به شکلی که راه کارها و ابزارهای پیشین تأمین امنیت برای این رژیم کارائی خود را از دست داده است.
برغم اینکه رژیمصهیونیستی به منظور تحقق زمینههای لازم برای تأمین امنیت ملی خود از تمامی راههای موجود بهره میجوید، اما در رأس این ابزارها و راهکارها دو هدف مهم را مورد توجه قرار داده است که در زیر بررسی میشود.
البته شکست اعراب در جنگ متعارف سال 1973 و سپس انتشار اطلاعات مربوط به سلاحهای هستهای در نزد این رژیم، کشورهای عربی را بر آن داشت تا گزینة نظامی را به کناری نهند، و مذاکره به منظور تحقق صلح در خاورمیانه را به عنوان استراتژی جدید خود انتخاب نمایند."