چکیده:
در این مقاله یکی از ابیات شاهنامه فردوسی برسی شده است. سخن فردوسی به گونهای است که میتوان آن را یک ضرب المثل تلقی کرد.نویسنده کوشیدهاست نظر ادبیات شناسان را دربارهء بیت فردوسی برسی کند و دربارهء آنها داوری نماید.نویسنده با جستوجوی ریشههای این ضرب المثل و آوردن نمونههای دیگر از شاعران بعد از فردوسی،کوشیده است مفهوم شعر را تبیین نماید.
خلاصه ماشینی:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) برسی یک ضرب المثل تأمّلی دیگر بر مصراع«خورد گاو نادان ز پهلوی خویش» دکتر هادی اکبر زاده چکیده در این مقاله یکی از ابیات شاهنامه فردوسی برسی شده است.
آنچه در این جستار بدان میپردازیم،معنای مصراع دوم بیت زیر است: نباشی بس ایمن به بازوی خویش خورد گاو نادان ز پهلوی خویش(فردوسی،7831:731) شارحان این بیت،اغلب با شرح و تفسیر متفاوت این مصراع را معنی کردهاند.
] به آرایهء دستان زنی آراسته آمده است:خورد گاو نادان ز پهلوی خویش؛ با استعارهای تمثیلی،از این دستان،ناخواسته و نادانسته به پیشباز مرگ رفتن و زمینهء نابودی خویش را فراهم آوردن خواسته شده است:گاوی را میکشند و از گوشتش توشه میسازند که فربه و چرب پهلو باشد.
فردوسی در این بیت: نباشی بس ایمن به بازوی خویش خورد گاو نادان ز پهلوی خویش و امام محمّد غزالی در عبارت زیر که از نصیحة الملوک نقل میشود: و مثل تو چون ستوری بود که سبز بیند و بسیار بخورد تا فربه شود و فربهی او سبب هلاک او باشد،که بدان سبب او را بکشند و بخورند»(نصیحة (به تصویر صفحه مراجعه شود) الملوک،تصحیح استاد جلال همایی،طبع انجمن آثار ملّی،صفحهء 602).
اگرچه«ز پهلوی»در تمام شواهدی که دکتر حمیدیان آورده است-یعنی ز پهلوی مسکین،ز پهلوی شما،ز پهلوی عینک و ز پهلوی پری-معانی مجازی دارد،ولی«ز پهلوی»در مصراع مورد بحث(خورد گاو نادان ز پهلوی خویش)،با قبل و بعد از خود یک معنای کنایی دارد،یا به عبارتی دیگر،کلّ مصراع،دارای معنای کنایی است.