چکیده:
معشوق شعر فارسی ریشه در کدام سرزمین دارد؟این زیبایی وام گرفته از کدام اقلیم است؟آیا آن اقلیمی که در شعر فارسی به داشتن خوبروی شهره است،اساسا در کتب صورة الارض نیز دارای همین ویژگی است؟یعنی شاعر در شعر خود به دقت،ویژگیهای بومشناختی کتب جغرافیایی را هم مراعات کرده است؟آیا زیبایی معشوق شعر دری، یک زیبایی ایرانی است؟یا آمیغی است از نژادها و سرزمینهای گوناگون؟در نگاه بومشناختی قدما هر سرزمین و ملکتی شهره به خصلتی است.مردم دیلم به تنومندی شهرهاند،ترکان خوبرویاند و زنگیان به طرب و موسیقی منتسباند.تجلی اقوام و ملل گوناگون در شعر فارسی چگونه است؟در این مقال پس از بررسی هریک از اقالیم در شعر فارسی و مقایسهء تعاریف صورت گرفته از آنها در کتب جغرافیایی با قوامیس لغت و متون ادبی،کوشیدهایم که به سئوالاتی از این دست پاسخ دهیم.
Where is the beloved of Persian poem from? From which climates is this beauty taken? Does this region which is famous for having beautiful people in Persian poem، have the same feature in geographical books? Is the beauty of this beloved a Persian beauty or a mixture of different beauties of various regions? According to ancient people، each race and region is well known for a characteristic. Deilam people are famous for corpulence، Turks are brave and Zangis are famous for dance & music. How do races and regions manifest in Persian poem? In this article، after studying regions in Persian poem and comparing them in geographical books and Persian poems، the mentioned questions are answered
خلاصه ماشینی:
ک. مدبری،0731:904) خصایص ترک روی شعر پارسی بتمامی همین است:چشم و دهان تنگ،صورت گرد همچو قرص ماه،اندام ظریف همچون تیر،ابروی کشیده و کمانی و زبان شکسته که به دلیل تفاوت زبان مادری معشوق با زبان دری شاعر،ادای حروف از مخارج بخوبی نتواند و زبانش در وقت حرف زدن بگیرد،آنچنانکه عمارهء مروزی گوید: گویی زبان شکسته و گنگ است بت تو را ترکان همه شکسته زبانک بوند نون (عمارهء مروزی،به نقل از لغتنامه) 1-1.
قبایل نام آشنای ترک عنصر المعالی در بیان ویژگیهای هریک از قبایل ترک گوید:«بدان که غلام ترک یک جنس است و هر جنسی را طبعی و گوهری دیگر است؛از جملهء ایشان از همه بدخوتر قفچاق و غز بود و از همه خوشخوتر و به عشرت فرمان بردارتر،ختنی و خلخی و نخشبی و تبتی بود،و از همه دلیرتر و شجاعتر،ترکقای بود و از همه بلاکشتر و رنجورتر و سازندهتر،بجناک بود و تاتاری و یغمایی،وز همه سستتر و کاهلتر،چگلی»(عنصر المعالی،5731:511)أاز بغض این قبایل بارها در شعر فارسی و به تیغ آن در فرهنگها و قوامیس لغت،به خوبرویی یاد رفته است،حال آنکه در کتب صورة الارض عموما اشارهای به زیبایی آنان نشده است و بیشتر بر دلاوری و شجاعت اینان تأکید رفته است.
(فرخی،7731:244) ای لعبت حصاری!شغلی دگر نداری مجلس چرا نازی باده چرا نیاری؟ (منوچهری،0731:011) پس پشتش بیمهد و عماری بدو در ماهرویان حصاری (فخر الدین اسعد گرگانی،03) ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدر خان را بر آن در تنگباری (نظامی،8731:254) بهطور کلی،از آنچه گفته آمد،میتوان چنین برداشت کرد که این عدم هماهنگی بین کتب جغرافیایی و ادبی در بار چهرهء ترکان میتواند بیانگر این نکته باشد که آنچه در فرهنگهای قدیم نیز در باب زیبایی آنان گفته آمده،به تبع شعر پارسی بوده است و آبشخور بومشناختی ندارد.