چکیده:
در این مقاله ضمن مقایسه دو اصطلاح نور و وجود در فلسفه اشراق به مسایل ذیل پرداخته
شده است:
1- مساوقت یا عدم مساوقت نور و وجود در فلسفه اشراق
2-تبیین استدلالهای سهروردی درباره بساطت نور و غنای آن از تعریف و بیان تحلیل
ملاصدرا در باب استدلالهای شیخ اشراق.
3- بیان توجیه سهروردی در باب تشکیک انوار و تحلیل تناقض بین اعتباریت وجود و تشکیک
انوار .
4- ارائه دو نوع تقسیم بندی انوار در مکتب اشراق و بیان اشکالات این دو نوع تقسیم
بندی از دیدگاه ملاصدرا.
5- تقابل نور و ظلمت در حکمت الاشراق.
6- نحوه ادراک حقیقت نور.
خلاصه ماشینی:
"در این باره می توان گفت نوری که مدنظر شیخ اشراق است دقیقا معادل وجود نیست زیرا مانند وجود فراگیر نبوده و همه موجودات را شامل نمی شود از نظر او لفظ نور تنها بر موجودات خاصی چون “نور الانوار” انوار قاهره و عقول عالیه و عقول عرضیه و نیز نورهای عرضی اطلاق می گردد و بدین ترتیب موجودات جسمانی از حوزه نور خارج می باشند و بهمین دلیل بر موجودات جسمانی “ظلمت ” اطلاق نموده است (3، ص: 107).
2- ملاصدرا در جای دیگر چنین بیان می دارد که اگر مراد از نور ظاهر بذاته و مظهر لغیره باشد در آن صورت مساوق وجود و عین آن است (6، ص: 283) و به عقیده او سهروردی در فلسفه خود از لفظ وجود به لفظ نور عدول کرده و سپس نور را به چیزی اخص از وجود یعنی به واجب الوجود، و وجودات عقول و نفوس و انوار عرضی محصور نموده است و اجسام و هیئت ها را غواسق و هیئتهای مظلم نام نهاده است در حالی که حق این است که هر وجودی حتی وجود اجسام نور است گرچه بعضی از وجودات بخاطر ضعف خود، مخلوط به عدم هستند و وجود ضعیف بدلیل خفای وجود و استیلای عدم بر ماهیتش به ظلمت متصف می گردد."