چکیده:
این مقاله به مقایسه دو گونه نزاع و چالش در عالم اندیشه میپردازد، یکی چالش شکاکیت و نسبیت و دیگر چالش تکثر قرائت یا پلورالیسم قرایی، و
سرانجام به این نتیجه میرسد که این دو نوع جریان در واقع از یکجا منشأ میگیرد، و در منتهی نیز به یک نتیجه ختم میشود. برای نیل به این هدف، ابتدا
زیرساختهای معرفتشناسی مسأله ـ خصوصا «مسأله معیار» ـ مورد بررسی قرار میگیرد و به رویکرد شکاکاندر نفی معیار و رهیافت نسبیگرایان در
ارجاع معیارها به انسان معیاری، که در واقع نفی معیار واقعی و نفسالامری است، اشاره میشود، سپس به زیربنای هرمنوتیکی مسأله قرائت پرداخته
میشود، به این نتیجه رهنمون میشود که هرمنوتیک فلسفی گادامر و اتباع او در واقع بیانی است از شکاکیت و نسبیت معرفتشناسی در عالم قرائت، چرا
که این نوع هرمنوتیک نافی هر نوع معیار واقعی در باب قرائت هر نوع متنی است، و این اشکالی است که کسانی چون بتی و هرش بر گادامریان نیز وارد
کردهاند.
این مقاله در پایان نیز به کیفیت راه برون شد از دگماتیزم هرمنوتیک فلسفی در نفی معیار اشاره میکند و راه خلاصی از این بحران را باز مینماید.
خلاصه ماشینی:
"در بند نخست گفتیم، مراد از پلورالیسم قرائتی یا نظریه تکثر قرائت دین عبارت است از تساوی معرفتی قرائتهای مختلف و عدم امکان ترجیح منطقی یکی بر دیگری بعد اشاره کردیم که این نظریه مبتنی بر هرمنوتیک فلسفی است که فهم عینی یا ادراک مطابق با واقع را ناممکن میداند و فهم از جمله فهم از متون را فاقد معیار میداند.
» (34) حاصل آنکه: هرمنوتیک فلسفی به دلیل آن که فهم عینی و مطابق با واقع را نفی میکند و معیار داوری در باب صدق و کذب فهم از جمله فهم متون را نفی میکند، منطقا ملازم شکاکیت، نسبیت و آنارشیسم است و این نقطه اصلی چالشها در مبحث قرائت است، گرچه طرفداران و حتی بنیانگذاران هرمنوتیک فلسفی رسما از پذیرش چنین محذوری استیحاش دارند؛ مثلا گادامر میگوید: «معیار» نمیتواند تا ابد باقی بماند، زیرا معنای یک متن فراتر از خود مؤلف است.
(37) به نظر بتی هرمنوتیک هایدگر و گادامر ویرانگر عینیت است و هرمنوتیک را در باتلاق بیمعیار نسبیت رها میسازد (38) به نظر میرسد هرمنوتیک فلسفی که حقیقت عینی و ملاک و معیار را نفی میکند و تأویل و تفسیر را به افق تاریخی محدود میسازد، (39) قرین نسبیگرایی است و این مکتب مبنای پلورالیسم قرائتی یا نظریه تکثر قرائت دین است.
هم چنین به اثبات رسید که از آنجا که نظریه تکثر قرائت دین یا پلورالیسم قرایی از هرمنوتیک فلسفی تغذیه میکند و در این مکتب فهم عینی و مطابق با واقع و نیز وجود معیار برای تشخیص فهم درست از ناردست نفی میشود که در واقع به شکاکیت، نسبیگرایی و آنارشیسم پیوند دارد، پس این نظریه برآمده از آن هم، در ذات خود با این عناوین خویشاوند است."