چکیده:
اصطلاح بدیهی (self-evident) و پیشینی (a priori) دو اصطلاح از اصطلاحات مهم معرفتشناختی است که فلاسفه دربارة آنها بسیار بحث کردهاند. اما سوال مهمی که در اینباره قابل طرح است، ربط و نسبت آنها با یکدیگر است. نویسنده در این مقاله، ضمن معرفی و تشریح این دو اصطلاح، به نسبتسنجی آنها پرداخته، نوع نسبت بین آنها را تبیین میکند.
خلاصه ماشینی:
"اما نسبت بین «پیشینی معرفتی تصوری» با «بدیهی تصوری» عام و خاص منوجه است، خواه پیشینی را به معنای مستقل در مقام داوری از تجربة مطلق، اعم از درونی یا بیرونی، بگیریم، و یا آن را به مستقل در مقام ارزیابی از تجربه حسی فقط تفسیر کنیم، در هر صورت عدم نیازمندی چیزی به تجربه مستلزم آن نیست که حتما بدیهی باشد، بلکه ممکن است نظری باشد، زیرا چنانکه در پیش اشاره کردیم، تصور بدیهی سهگونه توانند بود: مفهوم حسی، مانند تصور رنگ؛ و مفهوم وجدانی مانند تصور غم؛ و مفهوم عقلی، مانند تصور وجود.
خواه پیشینی بودن را به معنای استقلال از تجربه مطلقا (درونی و بیرونی) بگیریم، و یا آن را در استقلال از تجربة حسی منحصر سازیم؛ و خواه دیدگاه پیشینیان را برگزینیم که تصدیقات بدیهی باب برهان را در مبادی هفتگانة اولیات، حسیات، وجدانیات، تجربیات، فطریات، حدسیات و متواترات، میدانستند، (قطبالدین شیرازی، 1369: 447ـ445) و یا چونان معاصران آن را در «اولیات» و «وجدانیات» فرو کاهیم (مصباح، 1368: ج 1، 210) چرا که پیشینی بودن یک تصدیق به معنای عدم نیازمندی آن به تجربه درونی یا بیرونی و یا فقط تجربه حسی، مستلزم بداهت آن نیست، چرا که ممکن است گزاره و تصدیقی نیاز به تجربه نداشته باشد، ولی نظری باشد، مانند بسیاری از قضایای ریاضی و منطقی و نیز فلسفی.
اما چه نسبتی است بین تصدیقات تکوینی و معرفتی پیشینی که متقوم به ضروری است و بین تصدیقات بدیهی؟ به نظر میرسد که نسبت بین آنها نیز عام و خاص منوجه باشد، زیرا تصدیقات پیشینی، که نیاز به تجربه مطلق (درونی و بیرونی) یا فقط تجربه حسی ندارند، ممکن است بدیهی و یا نظری باشند."