چکیده:
مهدی اخوان ثالث از شاعران برجستهء معاصر است که در زمینهء شعر،تئوریهای ادبی و داستان،آثاری ماندگار به یادگار گذاشته است.آگاهی و تسلط او به پیشینهء ادب فارسی،از جایجای اشعار و آثار او آشکار است و یقینا یکی از مهمترین عوامل ماندگاری او نیز،همین ویژگی است.دلبستگی اخوان به سنتهای ادب فارسی در حد ادب رسمی،متوقف نمانده بلکه او از منبع غنی فرهنگ توده نیز جهت خلق شاهکارهایش بهره گرفته است که نمونه بارز اینگونه آثار،شعر معروف «قصهء شهر سنگستان»است.این شعر اگرچه با الهام از قصههای عامیانه سروده شده است اما استفاده از برخی شگردهای بلاغی و همچنین بهرهگیری از زبانی ادیبانه در کنار زبانی عامیانه و برخی دیگر از ویژگیها،از این قصهها متمایز میشود و نشان میدهد که اخوان در عین بهرهگیری از فرهنگ و ادب فارسی،شاعری خلاق و نوآور است.
خلاصه ماشینی:
"این شعر اگرچه با الهام از قصههای عامیانه سروده شده است اما استفاده از برخی شگردهای بلاغی و همچنین بهرهگیری از زبانی ادیبانه در کنار زبانی عامیانه و برخی دیگر از ویژگیها،از این قصهها متمایز میشود و نشان میدهد که اخوان در عین بهرهگیری از فرهنگ و ادب فارسی،شاعری خلاق و نوآور است.
اخوان جهت رفع این نقیصه،در باب پایان این شعر به نکتهای اشاره میکند که بسیار ادیبانه است به گونهای که میتواند در کنار القاء ناامیدی او،در زنده نگه داشتن کور سوی امید خوانندگان شعر او نیز مؤثر باشد: «شعر«قصهء شهر سنگستان»عوالم دیگری را نشان میداد.
مهمترین ویژگیهایی که شعر را به این قصهها پیوند میدهد،عبارتند از: 1-شخصیت مشترک در قصهء ملک محمد و قصهء خون برف شخصیت اصلی،شاهزاده است و در قصهء فداکار اگرچه داستان با وصف پادشاه برای یافتن صاحب تصویری که به آن دلباخته،آغاز میشود،اما شخصیت اصلی که حوادث قصه،حول او جریان دارد،شاهزاده است و در روزگار سپری شده برخلاف قصههای دیگر،شخصیت اصلی فردی درد کشیده از افراد جامعه است که البته گزینش چنین فردی،هم میتواند به گونهای مبین فضای ایران معاصر باشد که غالب شخصیتهای داستانی آن از زندگی روزمرهء مردم برخاستهاند و هم رویکرد رمان را که بیان گوشههایی از دردهای اجتماع است،آشکار سازد.
در کنار این مفهوم، ترکیب«کبوتر حرم»که در هالهای از قداست نیز قرار دارد،در ادب فارسی نمود ویژهای دارد: اگرچه باز سپید است جان خاقانی کبوتر حرم است احترام او زیبد (خاقانی 3731:548) (61)-اخوان در آغاز شعر از لفظ«کفتر»استفاده میکند و در پایان شعر لفظ«کبوتر»را به کار میبرد:کبوترهای جادوی بشارتگوی/نشستند و تواند بود و باید بودها گفتند."