خلاصه ماشینی:
"به یک معنا«اسلام» موضوع تفحص جامعهشناسانه است و به یک معنا«جامعهشناسی»محصول و نتیجه اسلام؛در یک معنا جامعهشناسی اسلام را بهعنوان یک جریان تاریخی و یک نهضت دینی-اجتماعی به مدد روش خاص و دید اختصاصی خود تحلیل و تفسیر میکند و در یک معنا «جامعهشناسی»از دیدگاه و تلقی و دادههای اسلام در مورد امور اجتماعی زاده میشود؛به تعبیر دیگر،جامعهشناسی اسلام از آن جهت که اسلام را بهعنوان یک نهضت و حرکت تاریخی،مورد تحقیق علمی قرار میدهد این تحول را از آغاز تا به انجام(به صورت نسبی تا استقرار حکومت اسلامی در مدینه و رحلت پیامبر خاتم«ص»)بهعنوان یک واقعیت که در محدوده زمانی-مکانی خاص سربرآورده و بالیده است مطالعه میکند تا چگونگی این جریان تاریخی را دریابد و تأثیر و تأثرات اجتماعی این حرکت دینی را مشخص کند.
در وضعیت کنونی هرچند هنوز کسانی از این ادعاها و یا تمایلات روش شناسانه-که دقیقا تحمیل یک موضع قبلی و دید فلسفی بر این علوم است-طرفداری میکنند،اما جای تردید نیست که اذعان به واقعیت و هستی متفاوت امور اجتماعی از واقعیتها و هستیهای طبیعی در میان دستاندرکاران و صاحبنظران این علوم عمومی و عام شده است و به بیفایده بودن آن دیدگاههای افراطی فلسفی در مورد واقعیتهای اجتماعی و غیر اصولی و نادرست بودن آن مواضع اشعار حاصل شده است،اما اینکه چرا کسانی در قبال این حرکت علمی و یا قبول اصطلاحاتی نظیر جامعهشناسی اسلامی موضع میگیرند؛دو نوع پاسخ میتواند داشته باشد:یکی بدفهمیهایی که در مورد این حرکت وجود دارد و دوم تعلقات خاطری است که این عده به مبادی و دیدگاههای فلسفی و ما قبل تجربی این علوم که در غرب بالیده و رشد یافته است دارند."