چکیده:
نویسنده در این مقاله کوشیده است تحلیلی روشن از خیام نیشابوری و اندیشههای او ارائه دهد.او در ابتدا با ترسیم شرایط اجتماعی دوران خیام سعی کرده است ارتباطی میان اندیشههای او در رباعیات و اوضاع تفکر در دوران زندگی خیام برقرار کند. نویسنده به برخی موارد مشابه در شعر خیام و حافظ شیرازی اشاره کرده و سعی کرده است تحلیلی از«اندیشهء خیامی»به خواننده ارائه دهد
خلاصه ماشینی:
دوم آنکه بسیاری از متون گذشتهء ما آغوش خود را برای خوانشهای گوناگون و دریافتهای متعدد بازگذاشتهاند و ما میتوانیم با رویکردهای مختل فبه سراغ این متون برویم و دریافتهای متنوّعی از آنها داشته باشیم؛دریافتهایی که ممکن است با مقصود شاعر و نیّت مؤلف هم یکسان نباشد؛و البته لازم هم نیست که دریافتهای ما ضرورتا منطبق بر مقصود مؤلف باشد؛بویژه آنکه پی بردن به نیّت قطعی مؤلف و ادعای فهم کامل و درست آن،همواره نااستوار و خدشهپذیر است؛از همینروست که ما میتوانیم اشعار خیام را بخوانیم و لذت ببریم،بدون آنکه شناخت کامل و بیکم و کاست از شخصیت خیام داشته باشیم.
درخت اندیشهء خیامی به گونهای«همهزمانی»و«همهمکانی»شاخه گسترده و به بار نشسته است؛امّا این درخت تنومند،آن روز که نهالی تازهرسته بوده،در زمینی و در زمانی روییده که ویژگیهای مخصوص به خود داشته است و همان ویژگیها،زمینههای رویش چنین درختی را فراهم آورده است؛از جمله آنکه: در سدهء پنجم و اوایل سدهء ششم-که میتوان آن را عصر خیام دانست-وقایع عجیب و گاهی بسیار تلخ در کشور ما جریان دارد.