خلاصه ماشینی:
"رئیس شهربانی گفت:بدیعی امین مالیه میخواهد دختر چهارده ساله سید علی اکبر طبیب زاده غیاثی،آبلهکوب بلدیه،را عقد کند که جبران فرستادن عیالش را به شیراز بکند و در موقع جشن رفع حجاب نماید!ناهار منزل صرف[کردم]،عصر رفتم حکومتی.
ظهر در منزل ناهار صرف و راحت کرده،عصر مجددا به مالیه رفته عمل صبح را تعقیب نموده،مکرر یاد سراج الملک مذهبی،امین سابق مالیه،نمودم؛که در خصوص تنظیم بقیه محاسبات بلدیه سختی میکرد و میگفت گرفتار دردسر میشوید،اعتناء نمیکردم تا بالاخره دچار شدم.
رفتم باغ نشاط بالاخانه بلدیه با ضیاء مشغول کار شده قریب ظهر رفتم امنیه دفتر غمامی محمد شاه بود.
[میر ممتاز یادداشتهایش را از روز سهشنبه 26 خرداد 1315 از سر میگیرد] سهشنبه 26/3/1315 صبح پس از صرف شیر[و]چای،برای هشت هزار ریال بانک ملی را که فرخ میرزا بابت معامله سلطان نظام الدین خان از طهران فرستاده بود،برداشته رفتم تلگرافخانه،نزد وجدی محاسب پست و تلگراف،شوهر همشیره نایب استوار که در مباشرت قشون مرکزی مشغول خدمت است،تقاضای راهنمایی کردم.
در خصوص دویست که صد تومان باقی است،اقدام کنم و قدری خودم که از بازار به منزل آمدم،مراسله از ایالت رسید که بر حسب پیشنهاد و الی از 23 اسفند 1314 من منتظر خدمت شدم تا به عملیات من رسیدگی شود و مورد تصویب وزارت داخله واقع و به من ابلاغ شده است.
[میر ممتاز یادداشتهایش را از سهشنبه 30/4/1315 از سر میگیرد] سهشنبه 30/4/1315 صبح برخاسته در اطاق بالا اصلاح نموده بعد از صرف خاکشیر سکنجبین با برف و نان چای،یک اسکناس صد تومانی برداشته رفتم تلگرافخانه از همایونفر رئیس پست و تلگراف ملاقات و احوالپرسی کردم."