خلاصه ماشینی:
"ایننمونه یکی از نمونههای بسیار درخشان نقیضه در تاریخ سیاسی ادبی انقلاب اسلامی است: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم بنده کارترم و هرچه کنم،آزادم دم مزن،ملت اگر نفت تو دادم برباد زانکه گر من ندهم،او بدهد بربادم داد و فریاد مکن زانکه مرا باکی نیست به فلک گر برود داد تو از بیدادم مملکت از ستم من تو بگو ویران باش زانکه من شاد در اینکاخ ستمآبادم نیست بر لوح دلم جز الف استبداد چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ایستادم چو اجل بر سر مردم،مغرور دست بر سینه اگر در بر غیر استادم پایه سلطنتم بر سر مردم باشد پس عجب نیست گر از محنت مردم،شادم عاری از مهرم و آری تو ز من مهر مجو آریامهر اگر نام به خود بنهادم تا شدم حلقه به گوش در سرویس سیا مستشار است که آید به مبارک بادم نیست امید هدایت ز خداوند کریم زانکه هرروز و شب ابلیس کند ارشادم خاطرم جمع ز خونخواهی ملت باشد چونکه وقت خطر ارباب کند امدادم8 به این شعر البته در بخش زندان سرودهها نیز اشاره شده است و آنچه در اینجا ضروری مینماید این است که اوج نقیضه در بیت الغزلهای این اثر هنری است."