خلاصه ماشینی:
"«شاهنامه تورانشاهی» ترجمه:"کاسپاردارکروز"،سیاح پرتغالی هنگامی که پادشاه محمد در عمان،محلی واقع در نواحی مرکزی امارات ساحلی عربی حکمفرامایی میکرد،در آغاز حکومتش تصمیم گرفت که قلمرو پادشاهی خویش را گسترش داده و بر شهرتش بیافزاید،او فرماندهان برجسته خویش را احضار کرد و در جلسهای به آنان گفت که نواحی حوزه ساحلی خلیج فارس متعلق به اجداد او بوده و به خاطر بیتوجهی تعدادی از آنان این نواحی را از دست دادهاند،سپس آنجا خالی از سکته شده و ویران گشته10،و او تصمیم دارد شخصا همراه با فرماندهان ارشد خود و تعداد معینی از مردم به آنجا برود تا چند شهر در آنجا بنا کنند،چرا که آنجا به خاطر داشتن زمین خوب و مناسب برای او سودآور خواهد بود.
و دلیل دوم اینکه بخاطر پرداخت نکردن باج و خراج و احتمال شورش و نافرمانی از سوی اهالی«کیش»و ترس اینکه اتفاقات بدتر از قبل نظیر حملات پادشاهان هرموز آنان را تهدید میکرد حاکم کیش برای پادشاه فارس،یعنی پادشاه «شیراز»(که حتی امروزه نیز حکومت مستقلی است)و تحت سلطه او بود نامهای به این مضمون نوشت که با تمام امکانات بدون درنگ با سپاهی بزرگ تصمیم دارد شهر پررونق جرون را ویران کند، زیرا اگر او این کار را نکند کیش،حکومت و دارایی و تجارت خود را از دست خواهد داد،همچنانکه این شهر تازه بنا شده در جرون موجب محرومیت آنجا شده است.
و بدین ترتیب پادشاهان هرموز همچنان موفق بودند زیرا تمام جزایر این تنگه و تمام مناطق ساحل اعراب تا منطقه «لحسا»44،«قطیف»45و همچنین دیگر نواحی ساحلی فارس را تحت سیطره و حکومت خویش داشتند طوری که قلمرویی بسیار بزرگ،غنی و ثروتمند بوجود آورده بودند به ویژه اینکه تجارت جزیره کیش بهطور کامل به جزیرهای که امروزه هرموز مینامیم منتقل شده بود."