چکیده:
در فلسفه نظری کانت که شامل حسیات، تحلیل و جدل استعلایی است، مبحث تحلیل استعلایی مهمترین نقش را از طریق مبنا قرار گرفتن مقولات بعهده دارد. مقولات که اساس صور احکامند، کمیت، کیفیت، نسبت و جهات حکم را تبیین می کنند. میان مقولات، جهت امکان، به لحاظ آن که در جدل استعلایی و الهیات نیز مورد توجه کانت است، اهمیت اساسی دارد. نحوه معرفی این مقوله از سوی کانت، تمایز آن از مقولات همگن خود و سایر مقولات و سنجش آن با تلقی کانت از امکان در مبحث جدل، به اختصار در این نوشته پی گیری و بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
برای تبیین این نکته، پیشاپیش لازم است دو مطلب را مدنظر قرار داد: 1) توجه به تعریفی که کانت از مقولات جهت بدست می دهد: به نظر او «هر آنچه با شرایط صوری تجربه، که همان شرطهای شهود و مفاهیمند سازگار باشد، ممکن است» (راجر اسکروتن، 1375، ص 87_83 وIbid، B، p.
در واقع بهنظر کانت آنچه زمانمند و مکانمند نباشد، کمیتپذیر و کیفیتپذیر نیست و نمیتوان قواعد ذیل را در آن اعمال کرد: 1_ توالی بازگشت ناپذیر، ذیل مقوله علیت؛ 2_ تداوم در زمان (همراهی اوصاف متغیر با امری نامتغیر)، ذیل مقوله جوهر؛ 3_ تأثیر متقابل، ذیل مقوله مشارکت؛ را اعمال کرد و آنچه فاقد زمینهای برای به کارگیری این قواعد باشد، امری است ناممکن؛ (Ibid، B218، 220، 225، 226، 232، 246، 256، 263) حال باید دید آیا ادلهای که کانت در استنتاج استعلایی آورده است، میتواند اعتبار عینی مقوله امکان را نیز مدلل کند؟ مقتضای دو مطلب پیشگفته در تفاوت مقولات جهت، از جمله امکان، با سایر مقولات این است که، نظریه کانت در استنتاج استعلایی، بر فرض اعتبار، نمیتواند شمولی نسبت به مقولات جهت داشته باشد؛ زیرا مقولات جهت، بیانگر میزان آگاهی شناسا از ابژه و متعلق شناسایی است.
هدف اول در مواردی، مطالبی را درباره امکان در برمیگیرد؛ گرچه چنانکه گفته شد، ممکن در عالم پدیداری امری است که با شرایط تجربه سازگار باشد و بهلحاظ هماهنگی میان ساختار ذهن و تعینپذیری طبیعت پدیداری، ممکنالوقوع همان ممکنالمعرفه است، ولی لازمهاش این نیست که تخالف بین ذهنیت و عینیت ناممکن باشد.