خلاصه ماشینی:
"حقیقت امر آن است که اگر جغرافیا را هم نادیده بگیریم،باور ایرانیان چنین بوده که در میان جهان هستند و ژاپنیها پذیرفته بودند که بر کرانه دنیا،یعنی درست جایی که خورشید طلوع خویش را آغاز میکند و در همسایگی آنها چین بهعنوان سرزمین که«ملک میانین»(کوانگ یین)است قرار دارد، اما ایرانیها بر این باور بودند که خوشید چون به میانه آسمان آید و روز به نیمه رسد،آن هنگام در مملکت نیمروز است که بخشی از ایران به شمار میآید.
اما در تحول جامعه ایرانی به سمت و سویی که طی آن،مالکیت خود به نحوی مستقل،منشأ حقی تلقی گردد و نظام دیوانی تا آن اندازه از اقتدار و استقلال عمل برخوردار شود که به نحوی بارز میان مالکیت و جنگجویی فاصله افتد، مالکاننژاد دیگر حضور نداشتند و دهقانان که از سمت املاک و قدرت کمتری برخوردار بودند در حالی که حماسههای پهلوانان باستانی را سینه به سینه نقل میکردند مجسمهای از سر بودا- مربوط به دوره نارا شاهد حاکمیت و ترک و حتی گروه غیراصیل دیلمیان شدند.
نظام شوگونی که از اواخر قرن دوازدهم میلادی در ژاپن بر سرکار مجسمه«گاکو بوساتسو»-نمونهای از پیکر تراشی بودایی در دوره نارا در حالی که ایران دهها سلسله را در طول تاریخ خود تجربه کرده است- و این وضع در بسیاری از کشورهای دیگر هم مشاهده میشود- در ژاپن از ابتدا تاکنون فقط یک سلسله وجود داشته است.
در چنین شرایطی جامعه ایرانی نیازمند عدالت تنها راه روبروی خویش را اضمحلال قدرت متمرکز و مستبد دانست وبدون آنکه به ارزیابی این امر در مقیاس ملی و جهانی بپردازد در حالی که شتابان به سوی تجدد میرفت به نیروی ایلات و عشایر متوسل شد که خود بیش از هر گروهی با تجدد بیگانه بودند."