چکیده:
این مقاله به بر رسی چگونگی تأثیر شعر رمانتیک اروپا بر روند پیدایش و تکامل شعر نو
پارسی می پردازد. تأملی براشعار نیما یوشیج به عنوان پایه گذار شعر نو پارسی و چند
تن از نوپردازان پس از او نشان میدهد که شعر رمانتیک اروپا تأثیر عمیقی بر ابعاد
مختلف شعرنو پارسی نهاده است. هوگو، دوموسه، گوتیه و دیگران در شعر فرانسه و
وردزورث، کلریج، شلی و دیگر رمانتیکهای انگلیس برای شکستن قالبهای صوری و مفهومی
نئوکلاسیک تغییراتی را در شعر لازم میدیدند تا به وسیلة آنها بتوانند شعر را از
خمودگی در محتوی، قالب و زبان درآورند. نیما نیز آن تغییرات را در شعر کهن پارسی به
کار گرفت و به دیگران هم معرفی کرد. در این مطالعه بازتاب چند اصل شعر رمانتیک
اروپا در آثار منظوم نیما، توللی، فرخ زاد، نادرپور و اخوان مورد بررسی قرار گرفته
است تا بیانگر عمق تأثیر شعر دورة رمانتیک اروپا بر پیدایش و رشد شعر نو پارسی
باشد.
خلاصه ماشینی:
با وجود گستردگی اصول و مبانی این مکتب، در این نوشتار دو جنبه از شعر رمانتیک اروپا یعنی ارتباط حالات انســـانی با حالتهای طبیعت و ابراز احساس درونی نسبت به آن و نیز تأکید بر ضرورت بیان آزادانـــهترحالات، احساسات و دریافتهای شخصی (کادن، 1979، ص 588) محور بحث و بررسی خواهد بود.
دکتر یوسفی دقت نظر نیما نسبت به اجزاء طبیعت را تلفیقی از توانائیهای ذاتی و آشنائی او با ادبیات فرانسه میداند (یوسفی، 1370، ص48) و به این ترتیب میبینیم یکی از وجوه قابل توجه شعر نو پارسی یعنی بهرهگیری از نقشهای مختلف طبیعت جهت انتقال اندیشه و احساس شاعر، بخشی از الهام خود را از زمینههای شعر رمانتیک اروپا دریافت میکند.
در موارد بسیاری از اشعار توللی نیز شکفتگی طبیعت و روشنی آن محیط، سکوت و تنهائی شاعر را به سکوئی برای پرواز و اوجگیری او تبدیل میکند که از میان آنها میتوان به قطعة «آرزوی گم شده» (توللی، 1376، آرزوی گم شده) اشاره کرد.
در شعر کیتز حالتها و احساس مشابه را در می یابیم: قلبم درد میکند، دردی همراه با بیحسی خوابآور و حالم، گوئی از جام شوکران نوشیدهام یا چند قطره عصارة خواب به شربتم افزودهام بعد از دقیقهای به سوی چشمة فراموشی روانه شدم دلیل این حالم حسادت به حال خوش تو نیست بلکه به علت مسرت بــیحد ناشی از شادی توست… (همان، صص 20-819) همانطور که این گونه استحاله در طبیعت در شعر رمانتیک اروپا افقهای گستردهای را در فضای تصویری شعر پدید آورد، هم نوائی، هم هویتی و همراهی با عناصر طبیعت در نوپردازان فارسی نیز نقش چشمگیری در پرورش خلاقیتهای هنری آنان ایفاء کرد.